سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

سررسید

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۴ ق.ظ

سال ها پیش وقتی دانش آموزی بیش نبودم؛ نوشتن، بهترین و لذت بخش ترین سرگرمی ام بود ...

هیچ وقت خط خوبی نداشتم ...

بعدها که باید تندنویسی می کردیم هم که دیگه بدخط تر شدم ...

صد رحمت به خط دکترها ...

همیشه می گفتم: ای خدا ... ! 

چی میشه یکی یه خودکار صوتی اختراع کنه که بخونیم و اون خودش بنویسه ... !

تا اینکه تایپ اومد و من تا حدود زیادی خلاص شدم از خودکار به دست گرفتن ... 

این بدخطی اما مانع از این نشد که من ننویسم ...

از همون دورانِ نوجوانی - با الگوپذیری از خواهرم - دفترچه هایی رو به ثبت مطالب، شعر، حدیث و هر آنچه که به نظرم جالب بود ...

اختصاص دادم ...

توی این دفترچه ها هر چی دوست داشتم، می نوشتم و هر جور ...

هیچ ترتیب و آدابی نداشت! ...

برای همین لذت بخش بود و آرامش دهنده ...

برعکس دفترچه های خاطراتم که همیشه مخفی می کردم - این دفترهای یادداشت در معرض دید عموم قرار داشت ...

گاهی هم امانت داده می شد به همکلاسی ها و حتی معلمان ...

کلا خواننده کم نداشت ...

هنوزم تعدادی از اونا رو دارم ... 

اون دفترچه ها بعدها تبدیل به سررسید شدند و بعد از اون هم وبلاگ ... 

به همین راحتی و به همین سادگی ... 

هنوزم وبلاگ نویسی برای من همون قدر لذت بخش و آرامش دهنده هست ...

درباره این وبلاگ در صفحه نگارنده به طور کامل توضیح دادم ... 

اردیبهشت امسال که بیاد سوژه نگار سه ساله میشه ...

در این سه سال اندازه سی سال دوستان خوب و با معرفت پیدا کردم؛ بی اغراق ... 

در این مورد پُست های مختلفی داشتم:

قلم، خبرنگار، عید، تحول، وبلاگ، تبادل نظر، اختصاصی، ساحل و ...

بسیاری از وبلاگ نویسان و کاربران دنیای نت به این وبلاگ اومدند و کلیک رنجه کردند ...

بعضی فقط گذری داشتند و نظری نه ... 

خیلی ها بسیار تأثیرگذار بودند ...

به برخی ها خیلی زحمت دادم ...

مثل دوست و طراح گرامی قالبِ قبلی وب در بلاگفا ...

و دوست عزیزی که در کوچ و اسباب کشی به بلاگ بیان همراهی و راهنمایی ام کرد، به خصوص اون اوائل تا اینجا غریبگی نکنم ... 

بعضیا – اما - خاطرات خوبی برام نذاشتند که بماند ...

برخی به معنی واقعی کلمه؛ دوست بودند و وفادار ...

از خیلی هاشون خاطراتِ فوق العاده خوبی دارم ...

از وبلاگ نویسی، کامنت نویسی، رفت و آمدهاشون گرفته تا انواع برخوردهایی که باهام داشتند ...

اتفاقاتِ زیادی داشتیم؛ وبلاگ هایی که فیلتر شدند یا حذف، تعطیل کردند یا کوچ - با خبر یا بی خبر ...

همچنان و همیشه از همه اونایی که بی خبر رفتند دلخورم! ... :|

هر دوستی عادت و سبک مخصوصی برای خودش داره ...

برخی مثل ما به کامنت ها پاسخ میدن، بعضی نه ...

برخی تبعیضی جواب میدن ... !

یه عده هیچ لینکی ندارند ...

عده ای هم که منو یاد کارتون "سایمون در سرزمین نقاشی" می اندازند ...

شما یادتون نمیاد ...

یکی از کارتون های مورد علاقه ما بود ...

سایمون؛ پسر بچه‌ای با موهای چتری و عینکِ گرد بود که بیشتر وقتش به نقاشی می گذشت و اپیزودهای داستان اغلب از جایی شروع می شد که اون وارد دنیای نقاشی هاش می شد ...

ماجراهای عجیب و غریب این کارتون - در واقع - بر اساس نقاشی هایی شکل می گرفت که سایمون قبلا اونا رو با گچ روی تخته سیاه شگفت انگیز اتاقش کشیده بود ...

یه قسمتی بود که نقاشی های نصفه نیمه دنبالش می کردند و اعتراض که چرا ما رو ناقص العضو کشیدی ... ؟!

اونجا بود که تازه سایمون متوجه شد چقدر نقاشی نیمه کاره داره ... ؟!

برای یکی چشم نکشیده بود؛ برای یکی دهن، یکی دست نداشت و یکی پا و ...

حالا حکایت برخی وبلاگ نویس هاست ... :)

راه اندازی وبلاگ و نیمه رها کردنش یا ایجاد و حذف مکرر وبلاگ های متعدد، چرا ... !؟ 

من نمی دونم ... !؟

یه چند تایی از دوستان هم هستند که همه جا اهل نظرند به ما که می رسند خصوصی اند؛ بیشتر ... !

خُب خواهر من چه کاریه ... !؟

دقیقا - چون خانومند، برام جای تعجب داره ... !

آخ آخ ...

یه عده هم که – فقط - سند تو آل (send to all) هستند ... 

یه کامنت برمی دارند میذارند توی کوله پُشتی شون دوره می افتند در وبلاگ ها ...

کاری ندارند تو چی نوشتی، چی ننوشتی ... ؟!

مثل این آگهی هایِ چاپی از زیر در میندازند توی حیاط و دِ برو که رفتیم! ... :|

اما دوستانِ خوش ذوقی هم داریم که سوژه، تصویر و آهنگ پیشنهاد می کنند ...

و برخی که اهلِ خبرند؛ توی لینک نگار و مهمان نگار همراهم هستند ...

چه خصوصی، چه عمومی، چه خواننده ...

یه تعدادی از خوانندگان وبلاگ ندارند و از دوستانِ نزدیک یا همکلاسی های دانشگاه و همکاران قبلی و فعلی ام هستند یا خواننده هایی که از وبلاگ دوستان دیگه میان گاهی ...

عده ای هم که وبلاگشون رو تعطیل یا حذف کردند ولی همچنان بهمون لطف دارند ...

آهان؛ عده کثیری از دوستان هم وبلاگ نویسی رو رها کردند، رفتند توی لاین و وایبر و واتس آپ و تلگرام و چی و چی ...

مقتضای زمانه هست و خیلی هم مفید در مواردی ...

به شخصه اما وبلاگ نویسی رو بیشتر قبول دارم ...

چون تفکر بیشتری پُشت نوشته ها هست ...

درسته اطلاع رسانی و ارتباطات در شبکه های اجتماعی موبایلی لحظه ای هست اما احتمال خطا و نادرستی مطالب بیشتره ...

ضمن اینکه خیلی ها فقط عضوند و به کار حمل و نقل مطالب در گروه ها مشغولند ... !

بی آنکه تأملی داشته باشند یا اندیشه ای در حد همون یک لحظه ... 

از این هم بگذریم؛ فعلا ...

به این موضوع در آینده بیشتر خواهیم پرداخت؛ ان شاءالله ...

یه موضوع مهم که سر برخی پُست ها پیش اومد و لازم هست که اشاره ای بهش داشته باشم اینه که من علاوه بر اینکه کامنت های ناشناس و نامفهوم رو نمایش نمیدم مگر در موارد خاص ...

یه سری از کامنت ها رو هم تأیید نمی کنم ...

اونایی که به هر دلیلی خلاف منافع ملی و مصالح نظام جمهوری اسلامی باشند یا خدای نکرده توهین و افترا به اشخاص حقیقی و حقوقی ...

این وسط اما – ممکنه – شرمنده برخی دوستانِ همراه هم بشم که از سر دلسوزی مطالبی می نویسند ولی به همون دلایل کامنت ها قابلِ نمایش نیستند ...

کماکان شرمنده ام و امیدوارم عذرم رو پذیرا باشند ...

اما برسم به بحث شیرین تبادل لینک ... 

دوستان قدیمی بارها اینو خوندند و براشون تکراریه که من بیشتر از تبادل لینک؛ تبادل نظر و اشتراک فکر و اندیشه و حضور و مشارکت در بحث ها برام مهم هست ...

برای همین لینک هایی که در صفحه اول نمایش داده میشند شامل دوستانِ همراه هست ...

یه تعدادی از همین عزیزان هم - البته - کمی تا قسمتی همراهی شون کمرنگ شده ...

با این حال من همچنان به حضور بیشترشون امیدوارم ...

اسامی وبلاگ هایِ مابقی دوستان که از سر لطف سوژه نگار رو لینک کرده اند ولی به هر دلیلی در مباحث وبلاگ حضور ندارند رو در صفحه تبادل لینک آوردم ...

بدون شک دوستانی که حضورشون پررنگ تر بشه اسمِ زیبای وبلاگشون رو به فهرست دوستانِ صفحه اول اضافه خواهم کرد ...

ان شاءالله ...

دوستان و وبلاگ نویسانی هم که مایل به تبادل لینک هستند اینجا اعلام کنند؛ با کمال افتخار لینک خواهند شد ...

البته در صورت امکان و پس از بررسی ... :)

اگر وبلاگ دوستی هم از قلم افتاد، بزرگواری کرده بهم یادآوری کنه تا حتما ثبت کنم ...

انتقاد و پیشنهادی هم اگر هست به دیده منت ...

خُب فعلا همین ...

و ممنون از تمامِ خوانندگان ... 

خداوند رو شاکرم که تا به امروز توانم داد و شوق برای نوشتن ...

و بعد از این هم: "هر چه خدا خواست همان می شود" ...

اینم - مثل همیشه - حُسن ختام مطلب: 

"خدایا چنان کن سرانجام کار - تو خشنود باشی و ما رستگار" ...

و اینکه بیشتر مراقب مایسطرون ها باید بود ...

نظرات (۴۰)

سلام 
صبح بخیر
اوووه چ قدر زیاد.
نوشتن همیشه خوبه اما من حال و حوصله نوشتن برای خودم رو ندارم.
نمی دونم چرا.
بعدشم از بچگی می نوشتی بابا دمت گرم.
بیشتر شبیه پست سال پیشت بود درباره تشکر از همراهای وب.
پاسخ:
سلام
و سپاس ...

ببخشید ...
از دستم در رفت ... :)
شما بداهه نویسی تون حرف نداره ... 

+ آره ...
بیشتر مطالب این پُست تکراری بود برای دوستان قدیمی ...
ولی گفتم بنویسم برای دوستان جدید و کسانی که درخواست تبادل لینک دارند ...

سلاااااااااااااااااااام بر ابجی توانمند خودمون

خطتون هم زیباست عالی بود اصا که

و چقدر جالب که از دفتر و مشق و کتابت چیزهای دلخواه رسید به جاییکه جمع زیادی ازش بهره میبرند خب اگه مثه شما بودند نه تعداد زیاد بلکه به اندازه کافی خیلی اتفاقات قشنگ می افتاد ، اینا تعارف نیست ......................احساس قلبیمو گفتم

در پناه خانم زهرا سلام الله علیها زندگیتون پر از شکوفه های شادی

پاسخ:
سلام بر شما ...
ممنون از لطف همیشگیتون ...

نفرمایید ...
اگر این خط زیباست که دیگه هیچی ...
درسته خوش خط نیستیم اما خط خوش زیاد دیدیم ... :))

بازم ممنون از توجه شما ...
امیدوارم همین طور باشه که نوشتید و اینجا واقعا مفید باشه ...

+ ان شاءالله باز هم شاهد فعالیت وبلاگ پُر از شوق وصال شما باشیم ...
بلاگفا که میام - اغلب - بهش سر میزنم بلکه مطلبی نوشته باشید ...
ولی همچنان همان پُستِ خداحافظی هست که هست! ... 

+ سپاس از دعاهای زیبایی که می نویسید ...
سلام و درود...
خیلی زیبا ؛ کامل ؛ جامع ؛بسیط ؛ واضح و ...نوشتید و ثلبت کردید که خبرنگارید :)

اقا ابتدا عرض کنم که خطتتون رو درست کنید...
اصلا خط خوب داشتم یک مباحثی داره که اینجا جاش نیست...ولی سربسته یه چیز بگم...نگاه کنید بیشتر عالمان خط خوبی داشتند...و اصلا برای خودشون خطاط بودند...مثل علامه حسن زاده...
البته ناراحت نشید چون خط خودم بدتر از اینه:)

خب این دفترچه را تبدیل به یک کتابچه کنید تا چاپ بشه و ما هم بخونیم...
کار خیلی خوبیه..میشناسم کسانی که اینکار رو کردند...:)

همه ی جا این متن رو قبول دارم ولی به جا حرف دارم و آن هم اینجاست:

""یه عده هم که – فقط - سند تو آل هستند ... 

یه کامنت برمی دارند میذارند تو کوله پُشتی شون دوره می افتند تو وبلاگ ها ...

کاری ندارند تو چی نوشتی چی ننوشتی ... ؟؟!

مثل این آگهی هایِ چاپی از زیر در میندازند تو حیاط و دِ برو که رفتیم !! ... :|""

من هم صد درصد قبول دارم و از این کار خوشم نمیاد چون این کار رو بی احترامی به نویسنده وبلاگ میدونم ولی یه اما داره... برخی وبلاگ ها هستند که جنبه ی شخصی ندارند و برای کار خاصی فعالیت می کنند و مجبورند دعوت کنند مثل وبلاگ " هیئت مجازی کتاب "...این وبلاگ اگر بر فرض دلش هم بخواد نظری بذاره نمیتونه چون وبلاگ شخصی نیست...هر چند که این وبلاگ هم مظالب دوستان رو میخونه و هر از گاهی دوستان را دعوت میکنه ...اونم هفته ای یکبار.

پس این موضوع رو هم که اشاره کردیم...

در مورد لینک منم همینطورم...یعنی بیشتر اوقات یادم میره که دوستان رو لینک کنم ولی واقعا از ته دل زیاد به این لینک بازی ها اعتقاد ندارم شاید درست نباشه ولی من به شخصه لینک ها رو برای استفاده خودم بیشتر میذارم...یعنی اون قسمت لینک های وبلاک را اختصاص به سایت و وبلاگ هایی میدم که خودم اکثرا به اونها سر می زنم...دوستان برخی میان میگن تبادل لینک کنیم...من زیاد اهمیت نمیدم در حالی که همیشه به وبلاگشون می روم و نظر هم میگذارم و از مطالبشون هم استفاده می کنم...

کلا کارتون ندیدم...

فقط فوتبالیست ها رو دیدم ...

اونم تازه همیشه دست و پا شکسته...

من از همون کوچیکی بزرگ بودم:)  ؛  آدم اینقدر خود بزرگ بین تا حالا دیدید؟؟!!!!

وایبر و ... رو بر خلاف نظر شما اصلا قبول ندارم...

به هیچ وجه من الوجوه...

کلا فرکانس شرمنده ی دوستان هست که نمیتونه بیشتر از این بهشون خدمت کنه...ما رو حلال کنید...

پاسخ:
سلام،
ممنون ...
نظر لطف شماست ...

+ نمیشه ...
من تند می نویسم واسه همون خطم خوب نیست ...
حوصله و خوش ذوقی لازم رو هم واسه این کار ندارم ...
و الّّا خط خوب و زیبا رو دوست دارم و بی اختیار تحسین می کنم هر خط زیبایی رو که ببینم ...
اینم که شما گفتید: بیشتر علما خط خوبی دارند الان شنیدم و جالبه ...
خوش به حالشون ...  
خط شما رو دیدم خیلی هم بد نیست ... :))

+ شما از یه کتاب گریز انتظار دارید کتاب چاپ کنه، آیا؟! ... :/
آره ...
نصف بیشتر کتاب های امروزی از همین یادداشت برداری های کوچیک تهیه شده ...

+ حرفتون درسته درباره دعوت به کتابخوانی ....
البته شما که حتما میدونید من منظورم شخص شما و کامنت های وبلاگ هیئت مجازی کتاب نیست ...
چون شما کامنت های فوق العاده مرتبط و مفید می نویسید ...
ولی حتی همونم راه داره ...
کسی که وارد وبِلاگ دوستی دیگر میشه برای دعوت مثلا ...
کامنت دیگرش میتونه درباره پُست میزبان باشه ... 
این طوری اون حس بدی که نوشتم هم به وجود نمیاد ...

+ یادمه قبلا در این مورد مفصل با هم صحبت که چه عرض کنم مصاحبه کردیم ...
دیدگاه شما درباره کامنت نویسی خیلی جالب و متفاوته ...

+ کارتون ندیدید ... ؟!
سخته تصورش ...
چون ما اگر تماشای کارتون رو از کودکی هامون برداریم نیمی از خاطراتمون رو از دست میدیم ... 
فوتبالیست ها رو دوست نداشتم ...

+ درباره شبکه های موبایلی به زودی با هم بیشتر صحبت می کنیم؛ ان شاءالله ...
حتما دلایل شنیدنی دارید ...

+ فرکانس اسمش زیبا و خاص هست ...
ما که خیلی بهره بردیم ازش تا حالا ...
بقیه رو نمیدونم ...
راستی ایده ی خوبی دادید...
خودکار صوتی...
یکم فکر میکنم اگر از همه جوانب مفید بود میرم به فکر اختراع..:)
مثلا من دانشمندم:))
پاسخ:
خدا خیرتون بده ...
میتونید ... ؟!
یعنی امیدوار باشم ؟! ... :)
گرچه استفاده از خودکار به حداقل رسیده اما بازم به نظرم ارزش داره ...

+ شما بسازیدش ...
من خودم اسپانسرش میشم ... 
الکی مثلا من خیلی پولدارم! ... :))
سلاااااام:)))
مرکب در قلمدان مثل آب است. خجالت می کشم خطم خراب است
خخخخخ
ما جزء همان یه تعدادی از خوانندگان هستیم که وب ندارند ولی همیشه اینجائیم:))
انتقاد: شکلک نداره اینجا!!:|
پیشنهاد: طنزش بیشتر بشود:))))
پاسخ:
سلام،
این شعر قدیمی! ... :)

+ خیلی ویژه ممنونم از همه دوستانی که وب ندارند ولی خواننده همیشگی ما هستند ...
انتقادتون دست من نیست ...
پیشنهادتون دستِ شماست ... :))
سلام
اگر به این خط خودتون میگید بد خط منو ببینید چی مگید
چندین سال بنده هم روز به روز روزمرگی خودمو مینوشتم چندین دفتر شده بود و پارسال تمامشو پاره کردم 
پاسخ:
سلام،
بد خط بد خطه دیگه ...
آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی!؟ ... :)
البته خط شما رو باید ببینم ...
ممکنه خوب باشه ولی شما رو راضی نکنه ...

+ خوب کاری کردید ... :)
منم چندی پیش همه دفترچه های خاطراتم رو با بقیه خرت و پرت ها ریختم دور ... (+)
مرور خاطرات و روزنوشت های دوران گذشته - تلخ باشه یا شیرین - خیلی وقت گیره ...
نگهداریشون هم دردی رو دوا نمی کنه جُز اینکه جا گیرند ...
  • پرواز اندیشه ها
  • سلام.
    حالتون خوبه؟
    + خطتون بد نیست خیلی :))

    + منم تقریبا همین مراحلو طی کردم :))
    + انجام وظیفه بود :))

    + خیلی جالب گفتید اون تیکه کارتون و سند تو آل. خیلی موافقم :))
    + همیشه موفق باشید و سربلند :))
    پاسخ:
    سلام،
    ممنون ...
    و شُکر خدا ...

    + آره خُب ...
    خیلی هم بد نیست ولی بده دیگه ... !
    بعدشم این خط دوران دبیرستانم بود ها ...
    تصویری از همون دفترها که گفتم و دستخطِ آن دوران ...
    الان که دیگه باید شطرنجی بشه بس که داغونه ... !
    دیگه بی خیالش شدم شاید خودش خوب بشه ... :))

    + سابقه وبلاگ نویسی شما خیلی بیشتر از منه ...
    و مطالب و تنوعش هم همین طور ...

    + همیشه از شما ممنونم به خاطر کمک هایی که داشتید و دارید ...
    البته پرسپولیسی هستید دیگه ...
    جُز این هم انتظاری نیست ... :))
    راستی وبلاگ شما رو - تعمدا - 6 گذاشتم ها ... :)

    + زنده باشید و برقرار ... :)
  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • خب به به 
    ان شالله موفق باشید در ادامه راه 

    آخ گفتی اونایی که بی خبر میرن
    هیچوقت من بانو راد روفراموش نمیکنم 
    ان شالله همه اشون هرجا هستن خوش و سالم باشن×!

    بعدشم که دیگه بعله یکم درمرود لینکدونی هاتون درجریانیم
    من که هرچی لینک دارم مربوط ایام قدیم وگرنه خیلی وقته لینک نمیکنم
    اصن چه کاریه؟!
    والا

    الان هم ک دیگه تایپ صوتی هم اومده 
    باز هم راحتر
    :)
    پاسخ:
    ممنون ...
    همچنین ...

    + بله ...
    یاد این دوستِ عزیزمون بخیر ...
    البته ایشون یهویی نرفتند ...
    ولی مثل اینکه کلا از دنیای نت رفتند ... 
    خیلی جاشون خالیه ...
    همیشه ساعت یک بامداد بروز می کرد ...
    و من اولین خواننده شعرهاش بودم ! ... 

    ان شاءالله ...

    + من با لینک کردن مشکلی ندارم ...
    صفحه تبادل لینک رو هم برای همین راه اندازی کردم ...
    چه کاریه که خوبه ...
    راحت تر میتونیم به همدیگه سر بزنیم ...

    + آره ...
    اما خودکار صوتی خوب تره ... :)
    چرا کامنتم را تایید نمی کنید!؟؟:|
    خُب خواهر من چه کاریه ... ؟!!؟
    :)))
    پاسخ:
    ببخشید ...
    این هفته سرمون خیلی شلوغه ...
    صبح اصلا نتونستم به وب سر بزنم ... 

    همین کاری که گفتم ... :))
    سلام 
    ولادت حضرت فاطمه س رو تبریک میگم... 
    پیشاپیش 3 ساله شدن سوژه نگار رو هم تبریک میگم، انشاءلله 30 سالگیش مثل همیشه با کیفیت... :)
    بابت لطف شما ( لینک ) دوست خوبم هم مثل همیشه ممنونم که قابل دونستی... :)
    ولی خداییش چقد جالب میشد اگه فضای وبلاگ با دست خط شخصی می بودا یعنی اجباری!!
    اونوقت دست خط همه رو می دیدیم چه شکلیه!! :))

    قلم سوژه نگار مانا و مثل همیشه توانا... ( گل )
    پاسخ:
    سلام،
    تشکر ...
    همچنین ...

    + ممنونم ... :)
    دوست دارم 30 ساله بشه اما من دیگه تا اون موقع نیستم؛ احتمالا ...

    + خواهش می کنم ...
    لطفی نبود ...
    شما دوست خوب همراه ما هستید ...
    گفتم که اولویت اول من برای لینک کردن وبلاگ ها حضور دوستان هست ...

    + ای وای ...
    نگو ...
    با این خط خرچنگ قورباغه ای که ما داریم خیلی دیدنی می شد! ... :))

    + لطف داری ...
    و سپاس از گُل ... :)

  • میثم نجفی کندج
  • طولانی ترین نوشته شما تا این لحظه :-))
    پاسخ:
    ... :)
    آره واقعا ... !
    ببخشید تو رو خدا ...
  • میثم نجفی کندج
  • تولد "سوژه نگار" مبارک :-)

    پاسخ:
    خیلی ممنونم ...
    با این تبریک هایی که شما دوستانِ عزیز از الان گفتید بهتره من دیگه براش تولد نگیرم، لوس میشه ... :))
    سلام و وقت بخیر
    بالاخره بعد از مدتها بلاگفا اجازه داد تا لینکها رو مرتب کنم.
    قبلا هر گونه لینک آدرس و عکس امکانپذیر نبود, البته هنوز عکسو امتحان نکردم

    مطالبتونو خوندم, متاسفانه شبکه های اجتماعی دارن جای وبلاگ نویسی رو میگیرن. همه برای خواندن و نوشتن تنبل شدند.
    ان شاءالله از این به بعد بیشتر سر میزنم اینجا.
    موفق باشید.
    پاسخ:
    سلام
    و سپاس ...

    ئه ...
    خُب خدا رو شکر ... 

    + ممنون از وقتی که گذاشتید ...
    خُب در واقع جاش رو گرفته ...
    خیلی جای بحث داره ...
    ان شاءالله به این مورد بیشتر خواهیم پرداخت ...

    + باعث افتخار و خوشحالی ام هست حضور بیشتر شما ...
    امیدوارم همین طور باشه ...

    + زنده باشید ...
    سلام مهندس
    +
    مردم چه کلاسی میگذارن برا لینک کردن دیگران :دی
    +
    بابا کاری نداره که سیلمن یورسسئ هس یرسری ئ ثبویثب ثییو آه رفت پی کارش (تو مایه های وکیله تو سریال در حاشیه ) (اصلا مفهوم نیست چی میگه) :دی
    +
    اخ آخ آخ آخ اگه بدونی چقدر دنباله یه بهونه میگردم ببندم در این لعنتی رو
    +
    موفق باشی ان شاء الله
    پاسخ:
    سلام بر شما ...
    خُب چون پرسپولیسی هستیم دیگه ... :)
    کلاسمون بالاست ... :))

    + آره ...
    به همین راحتی ... :)

    + ای بابا ... !
    چیکار بهت داره آخه!؟ ... 

    + خیلی ممنون ...
    همچنین ...
    سلام 
    مطلب طولانی بود 
    گفتم این چیه 
    یه ذره خوندم دیدم خودمونی هست و شیرین...  تولد سوژه نگار و... 
    نشستم خوندم.
    واقعیت این هست که دوستان  وبلاگ نویسی رو به چشم سرگرمی میبینید. کمتر وبلاگ هایی پیدا میشوند که محتوایی درست و حسابی داشته باشند 
    سن بیشتر کسایی که وبلاگ نویسند بین 14 و 18 هست. به قول شما از کسی که همچین سن کمی داره انتظار محتوای خوب  نمیشه داشت

    هر جا رفتیم کامنت بزاریم دیدیم نوشتن با تو زیر باران چتر چرا ؟؟؟
    یه جاهایی هم بود که رفتیم و دیدیم که طرف تو پست اول و ثابتش نوشته.... من دخترم.... من قاطیم... اعصاب ندارم... اگه از وبم خوشت نیومد به جهنم. چون برای خودم ساختمش... ورود پسرای لاشی ممنوع و... [اینا میگن شخصیت خانوادگی ما همینه] . پیش خودم گفتم همچین ادمی لایق  این نیست که براش کامنت بزارم 
    نمیدونم اخه یعنی چی میخوان چیو ثابت کنن. بابا به خدا چیزی نیست یه وبلاگه که همه میتونن بسازن 

    و یه عده های هم که باز به قول شما ی کامنت عاشقانه یا شعر مینویسن و میوفتن به جون وبلاگ های دیگه 
    قربون شیرازی برم. کاری کرده که بلاگفا کامنت های اسپم رو شناسایی میکنه و اصلا ارسال نمیشه 
    خلاصه حرف واسه گفتن زیاده اما چه فایده 

    تولد سوژه نگار پیشاپیش مبارک 
    پاسخ:
    سلام،
    بله ...
    ببخشید ...
    خیلی لطف کردید که خوندید ...

    درسته ...
    همین طوره که نوشتید ...
    اینا یه مدتی توی شبکه های اجتماعی و تالارهای گفتگوی اینترنت بودند الانم که بیشترشون تو شبکه های موبایلی دارند تو سر و کله هم می زنند ...
    اد می کنند و لفت گروه!! ... :|
    دوباره همون آش و همون کاسه ...

    به سن نیست ...
    به همون تربیت خانوادگی هست که نوشتید ...
    از قدیم گفتند: "از کوزه همان برون تراود که در اوست" ...

    نه به نظر من باید نوشت و آسیب شناسی کرد ...
    ضمن اینکه وبلاگ نویسی نه به سیاق سابق ولی حتما در شکل و شمائل جدیدتر رونق خواهد گرفت دوباره ...

    + بسیار ممنونم ... :)
    ااا ابجی ما رو لینک کردید 
    ممنون لطف کردید تشکر 
    شما هم لینک شدید 
    پاسخ:
    خواهش می کنم ...
    در همین مدت کوتاهی که به اینجا تشریف آوردید بسیار حضور فعال و نظرات مفیدی داشتید ...
    با توجه به سن کمی هم که دارید یه وبلاگ پر محتوی و شکیل هم که راه اندازی کردید ...
    پس چه از این بهتر برای لینک کردن و خوندن ... 

    + منم ممنونم ...
    ما ز یاران چشم یاری داشتیم ، یاران هم متقابلا از ما چشم یاری داشتن …
    ما منتظر اونا ، اونا منتظر ما
    خلاصه وضعمون شد این !!!

    ye sar be ma bezan.
    پاسخ:
    ... :)
    چشم ...
    در اولین فرصت؛ ان شاءالله ...
    در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است
    هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم
    پاسخ:
    به به ... :)
    درود ... 
    زیباترین هنر دوست داشتن است
    اما زیباتر هنر بی صدا دوست داشتن است
    پاسخ:
    ممنون عزیزم از این پیام زیبایی که نوشتی ... :)
    یاد سهراب بخیر، آن سپهرى که به زیبایى گفت: تو مرا یاد کنى یا نکنى! من به یادت هستم. آرزویم همه سرسبزى توست
    پاسخ:
    بسیار زیبا ...
    + تشکر از حضورتون ...
    تولد وبتون مبارک در وهله اول.
    در وهله دوم نظرتون در مورد وب نویسی و دفترهای قدیمی گل گفتی دقیقا همین بود. دیگه حتی ماه ها می شه که سراغ اون دفتر قدیمی هم نمیرم که یک موقعی هیچ وقت ازش دل نمیکندم.
    البته هنوز وقتی یاد کتاب خاصی می افتم اون دفتر با همه سادگی اش باز کمک حالمه به شدت.
    .
    در وهله سوم ایشالا وبتون صد و بیست ساله بشه!!! موفق و موید باشید در پناه حق
    پاسخ:
    خیلی سپاس ... :)
    و تشکر بعدی برای اینکه خوندید ...
    ئه ... !
    پس شما هم از این دفترها داشتید ...
    رسم دنیا همینه ...
    تحول و رشد و پیشرفت ...
    اما گاهی نوستالژی ها ما رو به گذشته میبرند ...

    + بازم ممنون ...
    120 ساله ... ؟!
    نمی دونم خدا کنه ... 
    چه میخواد از آب در بیاد اون موقع خدا میدونه؟! ... :))
    باید توی وصیت نامه ام شرایط سختی برای دست اندرکارانش بنویسم تا زحماتم رو بر باد ندهند!! ... :)
    سلام.
    این عکس رو قبلا دیده بودم...خیلی قشنکه...
    پاسخ:
    سلام،
    بله ...
    خیلی قشنگه ...
    سلام نگار عزیز, من همچنان دوست دارم با وبلاگ باشم تا با وایبر و ....دوست خوبی مثل شما رو نمی خوام از دست بدم...
    امیدوارم همیشه پایدار و سلامت باشین...
    پاسخ:
    سلام یگانه جان ...
    خیلی ممنونم از محبتی که داری ...
    من با وایبر و شبکه های موبایلی مشکلی ندارم ...
    اما به نظرم وبلاگ محیط امن تری هست ...

    + بازم ممنون ...
    همچنین شما ...
    الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
    که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ ها
    پاسخ:
    ولی افتاد مشکل ها !! ...
    موفق باشید
    پاسخ:
    ممنون ...
    همچنین شما ...
    سلام و درود 
    چند تا تبریک قضا شده دارم....پوزش
    تبریک روز زن، برد پرسپولیس و مهمتر از همه تبریک وبلاگت

    تشکر از تبادل لینک
    در مورد نوشتن و سیر تاریخی اون از دفتر تا صفحه کیبورد رو خوب اومدی ...
    باید اضافه کنم بعد از یه مدتی دوباره میری سراغ اون سررسیدهای تاریخ گذشته . لطف نوشتن روی کاغذ اینه که اثر نوشتنت تا زمانیکه کاغذ رو پاره نکنی و دور نیاندازی ، ماندگار می مونه. گاهی اوقات به جایی میرسی که میری سراغ اون نوشته هایی که خط خطیش کردی و تلاش میکنی از اون زیر خطها یه یادگاری یا یه خاطره پیدا کنی...چه لذتی داره کشف خاطرات...
    یا گاهی اوقات به جایی می رسی که فرصت نوشتن پیدا نمی کنی؛ اما ذهنت درگیره و تو ذهنت داری همه نوشته هات رو مرور میکنی ...این بدترین ظلم به نوشتن هست...
    امیدوارم همیشه بنویسی و مثل من ذهن نویسی نکنی. 
    ممنون
    پاسخ:
    سلام
    و سپاس ... 
    و خواهش ...
    منم تبریک میگم روز میلاد خانوم حضرت زهرا (س) و بُرد پرسپولیس رو به شما ... :)

    + نوشتن یعنی ماندگاری ...
    بله ...
    به نظر منم بدترین حالت وقتی هست که ذهنت پُر از مطلب هست و دلت پُر از حرف ولی نتونی یا وقت نداشته باشی بنویسی ... !

    + من ممنونم از حضور و نظر شما دوست خوبم ...
    ان شاءالله ...
    سلام جان خاخر 
    خیلی بزرگوارید... با اینکه من کلا لینک کسی تو وبم نیس با این حال شما همیشه لطف داشتید و منو لایق دونستید...شرمنده محبت شما...
    چقد خوب نوشتید....کلا حرف دلم بود...
    شما که خیلی خوش خطی من که داغونم...
    حالا تو وب میزارم خط خودمو کلا شب کابوس میبینین:دی
    همچنان پرمهر بمانید.
    پاسخ:
    سلام سمیه جانِ مازندرانی ... :)
    اختیار داری ...
    درسته که شما هیشکی رو لینک نمی کنی در عوض نوشته ها و نظرات مفیدی داری ...
    لینک کردم که خواننده باشم ... 
    پس باید بنویسی مثل قبل ... :)

    + من خیلی خوش خطم ؟! ... :|
    خُب از من بدخط تر باشی که جایزه داری ... :))
    بذار ببینم بعد معلوم میشه ... 

    + زنده باشی ...
    سلام.
    ممنون از لینک نگارستان :)
    چه گلهای قشنگی گذاشتید پست مشکل ها!?
    پاسخ:
    سلام،
    خواهش ... :)

    + آره ...
    خیلی قشنگند ...
    سلام ابجی 
    یه پیشنهاد نمیدونم خوشت میاد یا نه 
    لینک هارو مثل وبلاگ قبلیت منظم کن 
    یکی بزرگ یکی کوچیک ظاهر وب رو خراب کرده 
    مثلا از بزرگ به کوچیک مرتب کن یا از کوچیک به بزرگ 
    اینطوری زیباتر میشه 
    پاسخ:
    سلام بر شما ...
    ممنونم ...
    چرا خوشم نیاد ... ؟!
    خیلی هم خوشحال شدم از این دقت شما ...
    راست میگید نا مرتبه ...

    لینک ها هر کدوم به علتی  نوشته شدند ...
    فرصت شد به ترتیبی که شما گفتید تغییرش میدم ... :)
    ان شاءالله ...
    سلام آبجی
    سال نو مبارک
    ببخشید راستی روزتون رو هم باید با تاخیر تبریک بگم ...
     دیگه روم نمیشه به وبلاگم سر بزنم از بس کلی کامنت جواب نداده تو وبلاگم دارم
    خوبه فرصت میکنید ب همه کامنتها جواب میدید
    پاسخ:
    سلام بزرگوار ...
    بر شما هم مبارک ...
    هم سال نو هم ولادت خانوم حضرت فاطمه (س) ...

    + می دونم چی میگید ...
    باور کنید منم خیلی فرصت ندارم ...
    هنوز به کامنت های چند تا از پُست های قبلی جواب ندادم ...
    بعضی وقتها یه مرضی ب جون آدم میوفته
    واسه ننوشتن /  واسه کنار وایسادن و فقط نگاه کردن /
    تحت فشار مداوم زندگی بودن هوارضی هم داره خب مگه نه
    البته مقاوم باید بود ... میدونم
    اگر کل خوانندگان وبلاگو بخاطر همین عدم لیتک / جواب ندادن و سر نزدن ب وبلاگهاشون از دست دادم جای تعجب نداره
    ولی مگه میشه دوره بیوفتی ب همه بگی آقا ما یه چیزیمون هست حالا چی خدا عالمه
    پاسخ:
    اینم قابل درک هست که نوشتید ...
    بارها برام پیش اومده ولی هنوز به این مرحله که گفتید نرسیدم ...
    احتمالا روزی همین طور بشم ...
    کی ... ؟!
    نمی دونم ... !
    به قول شما: خدا عالمه ... :)
    این مطلبتون هم عالی بود
    راستی باز که شرمنده کردید و لینک وبلاگو گذاشتین اولین لینک
    حالا اگر ما مطالبهامون تاپ و ناب بود یا وبلاگمون فعال بود باز یه چیزی
    آخه آبجی کجا دیدید وبلاگی که یک یا  چند  مطلب تو ماه داشته باشه بشه اولین لینک
    البته این هم انتقاد من بود ب شما در سه سالگی وبلاگتون
    پاسخ:
    نظر لطف شماست ...
    ببخشید بابت طولانی بودنش ...

    + اختیار دارید ...
    باعث افتخارم هست ...
    قبلا هم بهتون گفتم: خیلی پیش از اینها من خواننده وبلاگ شما بودم ...
    میشه گفت: زمانی که هنوز فکر وبلاگ نویسی هم به سرم نزده بود ...
    و دیگه اینکه یه جورایی از شیوه کار شما الگوبرداری کردم ...
    پس باید حقّ شاگردی رو ادا کنم دیگه ... :)

    + ممنون ...
    من همیشه از راهنمایی های شما در این سه سال بهره بردم ...
    بازم منتظر حضور و نظرات ارزشمندتون هستم ...
    و انتقادات و پیشنهادها ...
    و بروز کردن وبلاگ فاخر شما ...

    و البته طرح هدیه کتاب رو هنوز یادم هست ها ...
    هر وقت بفرمایید چند و چونش رو ما در خدمتیم ...

    سلام بر ابجی بزرگوار

    من جدی عرض کردم خط شما قشنگه و از نحوه نوشتن شما میشه از عمق احساسات شما هم چیزهایی رو متوجه شد.جونم براتون بگه بعضیا که نوشتن خط شما خوب نیست (فرکانس)بنده چون هم خطاطم و هم در موسیقی هی دستی دارم مطمئنا نظر کارشناسیمو عرض کردم.............برم پستهای مابقی رو بخونم :))

    پاسخ:
    سلام بر شما ...
    چه عرض کنم ... ؟!
    خُب اگر این طوره که خدا رو شُکر ... :)

    اینم شنیده بودم که فرآیندی شبه علمی وجود داره به نام خط شناسی (graphology) که دست خط افراد رو آنالیز میکنه ...
    در این فرآیند شیوه نگارش حروف و کلمات شامل اندازه حروف، فاصله بین کلمات، شیوه ارتباط بین دو یا چند حرف مختلف، میزان فشار برای نگارش بررسی شده و ویژگی های روانی حتی فیزیکی فرد تا حدود زیادی مشخص میشه ... !
    البته این دست خط چهارم دبیرستان من بود و مربوط به یکی از همون دفترهای یادداشتی که گفتم ...

    + ممنون آقای دکتر هم از نظر کارشناسی ... :)
    و هم از لطفتون که خواننده اید ... 
    تبریک میگم دوست عزیز:)

    +ولی من این کارتون رو یادمه هااا:)))
    پاسخ:
    ممنون دوست خوبم ... :)
    آهان ...
    چه خوب ...
    یکی یادش بود؟! ... :))
    سلام  ابجی 
    من یه سوال داشتم. فضولی نباشه ؟ کنجکاویه دیگه چیکارش میشه کرد. 
    چرا از بلاگفا به اینجا اومدید با اون همه زحمت که برای اون وب کشیدید 
    پاسخ:
    سلام،
    خواهش ...
    خودم هم اصلا دوست نداشتم ...
    به چند دلیل ...
    مهم ترینش دوستانِ قدیمی که به اون وب و محیطش عادت کرده بودند ...
    و دوستانِ بلاگفایی ام که راهشون دور شده الان ...
    بلاگفا خوب بود اما تغییراتِ بی مورد و موانعِ بی دلیلی که سر راه لینک کردن ها و کامنت نویسی ها گذاشته واقعا خسته کننده شده بود برام ...
    منم چون روز به روز فرصتِ وب نویسی ام کمتر می شد دنبال جایی بودم که راحت تر باشه ...
    سر کامنت ها، لینک ها، حتی برای ارسالِ مطلب هم خیلی اذیت می شدیم ...
    مورد داشتیم کامنتی می نوشتیم فقط به خاطر فلان آدرس اینترنتی که توش بود ارسال نکرده و حتی خطا رو گزارش نمی داد بلکه می گفت: نظر شما با موفقیت ثبت شد ...
    نویسنده فکر میکنه کامنتش ارسال شده در حالی که این طور نیست ... !
    + من اغلب اوقات مطالب رو به لینک اخبار و مطالب و تصاویر استناد می کنم ...
    بلاگفا اجازه لینک هر آدرسی رو نمیده ... !
    بدتر اینکه؛ تغییرات و تعمیراتش رو از قبل اطلاع رسانی نمیکنه ... 

    گرچه اینجا هم مشکلات خاص خودش رو داره ...
    اما [فعلا] راحت تره و در لینک گذاری ها مشکلی نداره یا تعداد حروف در قسمت نظرات و ...
    سلام نگار خوب خودم...
    دنبال پستی می گشتم که نظراتشو نبسته باشی و بتونم یکی دو کلمه هم شده حتی غیر مفید بنویسم برات که چشمم خورد به این پست بلند بالا...
    شبیه این پست رو در بلاگفایت دیده بودم. 
    فک میکن این کامل تر...

    آهنگ وب قبلیت گوشم رو مینوازه الان!
    همسرم گاهی در وب گردی هایم همراهیم میکنه...از وب شما هم برایش گفته ام...
    میداند نوشته هایت را شیرین یا تلخ خوب یا بد همه و همه را دوست دارم.... بیشتر جمله های کوتاه با نظرهای بسته را...
    هر چند که اکثـرا هم برام مبهم بوده اند...!!!

    مطلبت را خواندم و لبخندی بر لبانم نشست.
    صراحتت را و کامل نوشتنت را دوست دارم....
    ان شالله که دیوانه شهر در حافظه وبی و اگر هم شده خودت باقی بماند.
    هر چند کم...
    شاد باشی بانوی قلم مهربان شهلا....
    پاسخ:
    سلام شهلا جان ...
    شرمنده دیگه ...
    خیلی طولانی بود و احتمالا برای شما تکراری ...
    شما همیشه بهم لطف داشتی ...
    تمام دلخوشی ام داشتن دوستانِ خوبی چون شماست ...
    از هر کدوم شما یه نکته یاد بگیرم برای کل زندگیم کفایت میکنه ...
    به خودتم گفتم: وبلاگ نویسی همیشه نباید جایی برای غم نوشته های ما باشه ...
    نوشته های شما که اصل و اورجیناله سرشار از شَکر و بندگی هست و همین برای من بسه ...
    درباره ابهام پُست های با نظرات بسته هم باید بگم که به مصداق آن مثل قدیمی "عقل که در سر نباشه جان در عذابه" این پُست ها - اغلب - حاصل وقتی هست که جانم در عذابه! ... 
    نتیجه جنگ عقل و دل و خستگی روح و جان ... 
    توقعی ندارم برای نظر نوشتن درباره اش ...

    مثل همیشه ممنونم از همراهی صمیمانه ات ...
    و باعث افتخارم هست که همسر گرامی هم خواننده اند ...
    شما خیلی بیشتر از آن که فکرش رو می کنی در یادم هستی ...
    زنده باشی عزیز ...
    پاسخ:
    سلام 
    و سپاس که خبر دادید ...
    در پناه حق ...
  • لبیک یاحسین ...
  • سلام 
    بسیار زیبا بود.
    با تبادل لینک موافقین؟؟؟
    پاسخ:
    سلام،
    ممنون ...
    نظر لطف شماست ...

    + بله البته ... :)
    حالا با توجه به این پُست اسم وبلاگتون رو کجا بنویسم ...
    صفحه اول که حضور و نظر داشته باشیم ... 
    یا صفحه تبادل لینک که فقط خواننده باشیم ... ؟!
    سلام آبجی
    باعث افتخاره که قابل میدونید و به وبلاگ سر میزنید
    این جمله تون میزارم به حساب محبتی که به این برادرتون دارید و ناگفته پیداست که خودتون استادید
    خواهش میکنم و تشکر از شما
    بله یاداوری خوبی بود
    امیدوارم کمی ذهنم و وقتم آزاد تر بشه برای نوشتن

     یا حق
    پاسخ:
    سلام بر شما ...
    اختیار دارید ...

    من بی تعارف گفتم ...
    + زنده باشید و برقرار ...

    ان شاءالله ...
    سلام
    خیلی هایمان این روز ها دیگر به قلم وکاغذ بسنده میکنیم وقتی گوش شنوایی در کار نباشد تنها راه حل همینه و البته بهترین راه
    + باز هم دست خط شما خوبه من دوستانی رو دیدم که دستخط شما پادشاهه در برابر دستخط اونها کلماتی که مینویسن انگار پرواز میکنه امیدوار باشید
    انسان های مجازی فرصت حقیقی بودن را دیگر ندارند....
    پاسخ:
    سلام،
    همین طوره ...

    + خُب البته خط های بدتر از این هم دیدم ..
    گرچه خط خودم هم گاهی پرواز می کنه ... :))
    با این حال ممنون ...
    کمی ته دلم امیدوار شدم ... 

    + رغبتش رو هم ندارند؛ احتمالا ...
    سوژه نگار

    صرفا جهت اطلاع:
    دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
    بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
    اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
    پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

    طبقه بندی موضوعی