سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۵۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

"غم هایی که

چشمانت را خیس نمی کنند ...

دلت را به آتش می کشند ...

بی صدا سوختن دردناک است" ... (+)

  • ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۰۴
  • یک خبرنگار ...

"دست هایی که کمک می کنند؛

بسیار مقدس تر از لب هایی هستند که دعا می کنند" ...

14 اسفند ماه - آغاز هفته احسان و نیکوکاری - گرامی باد ...

  • ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۵
  • یک خبرنگار ...

"بانوی شب‌های روشن، فانوس فریاد در باد ...

تک یادگار رسالت، در رجعت کفر و بیداد ...

تنها تو بودی و تنها، در قحط مردیّ و رادی ...

مَردِ تو ـ افسوس ـ در بند، رجّاله‌ها ـ آه ـ آزاد ...

تنها تو مِعجَر نهادی، طوفان شدی ایستادی ...

شاید که احیا کنی باز، آن عهدها ـ رفته از یاد ـ

هر جا ز غیرت نشانی، از گونه‌ نیلی تو است ...

از پهلوی تو گرفته است، بنیان توحید بنیاد ...

شهر پیمبر چه خاموش! محراب و منبر، فراموش !

تنها تو بودی و تنها، از مأذن عدل ، فریاد ...

خاک تو پنهان و یعنی: تو در زمین در نگُنجی ...

جایی که جناتِ عدن است از آبِ مَهر تو آباد ...

بانوی شب‌های روشن، تو جانی و این جهان تن ...

از شوق تو مِهر تابید، از شور تو زندگی زاد" ...

حجت‌الاسلام 

سید ابوالقاسم حسینی ...

  • ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۶:۲۰
  • یک خبرنگار ...

امان از دلِ مولا ! ... (+)

  • ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۲۲
  • یک خبرنگار ...

این روزها ...

"من از کوچه های تنگ که می گذرم ...

دلم خیلی برایش تنگ می شود" ... (+)

  • ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۱۴
  • یک خبرنگار ...

"هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه ...

بسته ست دخیل قلبِ من با هر آه ...

عمری ست تپش های دلم می گوید:

یا فاطمه اشفعی لنا عندالله" ... (+)

  • ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۹
  • یک خبرنگار ...

"شهدا امامزادگان عشقند ...

که مزارشان زیارتگاه اهلِ یقین است" ... (+)

میزبان شهداییم ... 

دو شهید گمنام ... (+)

یک شهید شناسایی شده بعد از 27 سال ... (+)

و شهید مدافع حرم ... (+)

بعد نوشت:

"شهید گمنام سلام ... 

پرستویِ مهاجرِ من، صفا دادی به شهرمون" ... (++)

  • ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۰
  • یک خبرنگار ...

خُب دوستان؛ الوعده وفا ...

مصاحبه ای که گفته بودم مجله نیمکت با دانش آموز کلیپِ شیب، بام انجام داده منتشر شد ... 

مصاحبه با بیژن و معلمش ...

دانش آموز 9 ساله اون ویدئو کلیپ، الان 16 سال داره ... (+)

یه سالی هست که ترک تحصیل کرده و در شهر تنکابن گچ کاری میکنه ... !

آقا معلم هم - که اون سال سرباز معلم بود - الان کارشناس ارشد مرمت و کارمند دانشگاه هست ...

خودش موجبات مصاحبه رو فراهم کرده ...

پایگاه خبری تحلیلی فرارو این مصاحبه رو باز نشر داده ... 

در صورت تمایل بخونید ... (+)

آنچه در ادامه میاد نوشته همون معلمه که از بیژن سوال میپرسه و فیلم میگیره ... (+)

★ نوشته هامو تا آخر بخونید ★ 

امشب می خوام در مورد فیلمی صحبت کنم که با نام (بیژن ...) یا (شیب...) منتشر شد، چند سال پیش در یکی از روستاهای دوردست معلم بودم و عاشق دانش آموزای دوست داشتنیم، به طوری که بین من و بچه هام معلم و شاگردی به معنای دوران قبل از دهه شصت معنایی نداشت، صمیمی و رفیق. 

از اونجایی که به ثبت لحظات علاقه داشتم و دارم، بدون هیچ قصد سوئی از تمام لحظات زیبای من و دانش آموزام فیلم و عکس ثبت می کردم و تمام این مستندات رو به صورت گنجینه ذخیره کردم، در همون زمان یکی از این قطعه فیلم ها که ثبت شده بود نظر دیگران به خودش جلب کرد و باعث شد این فیلم دست به دست پخش بشه و در مواردی به صورت تمسخر آمیز با این فیلم برخورد شد و گاهی هم انگشت اتهام رو به سمت معلم این دانش آموز، که چرا این دانش آموز رو مسخره کرده ... و حتی به گوشم رسیده که در مقاطع تحصیلی بالا تر آقا بیژن مورد تمسخر بعضی همکلاسی های ... قرار گرفت. 

ولی باید این توضیح رو بدم: آقا بیژن ما اصلا دانش آموز ضعیف یا تنبلی نبوده و نیست، در همون سال که من این فیلم رو از ایشون ثبت کردم در پایه خودش نفر اول کلاس شدن، مشکل ایشون فقط در پرسش و پاسخ های شفاهی رو در رو بوده و متوجه این مشکلش شدم به همین خاطر بر خلاف آیین نامه در اون سال، بعد از آزمون شفاهی یک بار دیگه آزمون کتبی ازش گرفتم که به همه سئوالات پاسخ درست داد.

این عکسی رو هم که الان به نمایش گذاشتم، آقا بیژن خودمونه به همراه خواهرش شیدا خانم.

آقا بیژن اگر ناخواسته رنجوندمت، منو ببخش، هر جا هستی موفق و پیروز و سربلند باشی.

همیشه دوستتون دارم معلم پایه سوم شما: شفیع فیروزبخش

به گفته وی؛ "ویدئو یه کار پژوهشى بوده و اون موقع فیلم در اختیار همکارانش در آموزش و پرورش قرار گرفته بود ...

در بعضى از سایت ها در اوایل نشر این فیلم با عنوان یک کار پژوهشى و آموزشى بارگذارى شد و خیلى هم خوب و علمى تحلیل شد ولى متاسفانه بعضى ها سوء استفاده کردند" ...

★ ★ ★ 

منم - همون طور که در اون پُست نوشتم - استنباطِ تمسخر و تحقیر از فیلم نداشتم ... (+)

 اما اینکه این فیلم یه کار مستند و عینى سازى مشکلات روانشناسى بوده، باید گفت که گروه های کارشناسی و تحقیقاتی  - معمولا - این جور فیلم ها و اسناد رو محرمانه نگهداری می کنند و فقط نتایج رو منتشر می کنند ...

چون در بسیاری مواقع اشتراک گذاری این فیلم ها به مراتب آسیب رسان تر از فیلم های حوادث و خبری هست ...

مثل همین مورد که دیدیم و در صحبت های بیژن و خانواده اش هم هست ...

اونم در عصر اطلاع رسانی سریع و رونق شبکه های اجتماعی مجازی که خیلی بیشتر باید مراقب بود ...

چه بسا نیت های خیر که در این فضا به شرّ و دردسر تبدیل شده و میشه ...

با این حال آقای معلم سابق داره تلاش میکنه از قضاوت هاى غلطِ بیشتر در مورد این فیلم جلوگیرى کنه ... 

اگر - واقعا - فقط همین موضوع باعث ترک تحصیل بیژن شده باشه، امیدواریم معلم و مسئولان و رسانه ها و خانواده اش موفق بشند این دانش آموز زرنگ رو به ادامه تحصیل تشویق کنند ...

بچه زرنگ ها حساس ترند ...

اطرافیان باید - خیلی بیشتر - هوای اونا رو داشته باشند ... :)

  • یک خبرنگار ...

"هیچ دلی بی بهانه نمی تپد ...

نمی دانم بهانه ها دلگیرند یا دل ها بهانه گیر" ... (+)

  • ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۱۸
  • یک خبرنگار ...

پیامبر اکرم (ص):

"همانا فاطمه، سرور زنان عالَم است" ... (+)

  • ۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۴:۲۲
  • یک خبرنگار ...

از قدیم گفتند: حرف؛ حرف میاره و حالا این سوژه بود که سوژه آورد ... !

مطلبِ "شیب، بام" رو که نوشتم ... (+)

یکی از دوستان با اشاره بهش نوشت:

این فیلم رو ببین و نظرت رو بگو ... (+)

 


مدت زمان: 7 ثانیه 

 

در وهله اول فیلم رو که دیدم فکر کردم مدرسه ای در خارج از ایران هست ... 

باورم نشد یه همچین کتک هایی هم باشه تو مدارس ما ... !

اگرچه قبلا هم اخبار و گزارش و فیلم هایی از این دست دیده بودم ... !

اما باز هم برای ما باورکردنی نیست که محیط های فرهنگی و آموزشی ما آلوده به چنین ناجوانمردی هایی باشه ...

این روزها این فیلم در شبکه های موبایلی دست به دست میشه با این توضیح که این قدر این فیلم رو پخش کنید تا معلمش شناسایی بشه ... !

عجب ... !؟

عجب از سرزمین ما که اغلب فقط حرف های قشنگ میزنیم ...

پایِ عمل که میاد وسط هزار بهانه و توجیه میاریم برای سرپوش گذاشتن روی اشتباهاتمون ...

تنبیه و تشویق لازمه تعلیم و تربیت هست ...

اما چه تنبیهی و چه تشویقی ... ؟

به دوران تحصیل خودم که فکر می کنم حتی یه مورد تنبیه بدنی شدن - هم - یادم نمیاد ... 

خُب البته ما که تا مدت ها فکر می کردیم محکوم به 20 گرفتن هستیم ... !

همیشه منضبط، همیشه ممتاز و شاگرد اول ... 

یادش بخیر ...

بعدها که بزرگتر شدم و متوجه شدم محکومیتی در کار نیست ! ... :)

از هر معلمی که بیشتر خوشم می اومد درسش رو بهتر می خوندم ... !

دانشکده هم که دیگه نگو ...

به درجه ای از آگاهی رسیده بودم که حواسم بود - حتما - از تمام 4 جلسه غیبت های موجه استفاده کنم ... !

با اینکه عاشق رشته تحصیلی ام بودم این غیبت ها رو حق دانشجویی ام می دونستم ! ... :|

با این همه بیشتر تشویق یادم هست و خاطرات شیرین ...

شاید برای همین باشه که تا آخر عمرم قدردان معلمان و اساتیدم هستم ... (+)

اما تنبیه شدن برخی همکلاسی های دوران ابتدایی یادم هست ...

به خصوص مداد گذاشتن لای انگشتان کوچک آنها که یادمه گریه های وحشتناکی می کردند به خاطرش ! ... :(

با تنبیه بدنی و خشونت های کلامی که نمیشه آموزش داد و پرورش کرد ... !

تمام هنرمندی معلم در مهارت آموزشی و شگردهای پرورشی اش خلاصه میشه ...

ما کنار گود ننشسته ایم و از مسائل و مصائب مالی و حقوقی و زندگی این قشر جامعه خبر داریم ...

اما مشکلات اقتصادی معلمان ربطی به درس و مدرسه و دانش آموز نداره ...

حتی از گستاخی بی حد و مرز برخی دانش آموزان هم باخبریم ...

و دانش آموز سالاری هایی امروزی ...

اما این هم دلیل خشونت و تنبیه بدنی دانش آموزان ما در مدارس نیست ... 

سخن در این مورد رو کوتاه می کنم ...

آنها که باید بخونند و بدونند حتما میخونند و میدونند ... (+)

مهم اینه که با مطرح شدن چنین موضوعاتی بهش ترتیب اثر داده بشه ...

به هر طریقی که زودتر و بهتر به نتیجه میرسه ...

اینم باید یادآور شد که در گذشته هم چنین تنبیهاتی بوده ولی آنچه نبود؛ تکنولوژی و فناوری های جدید بود که در یک چشم بر هم زدن تصویری برداشته میشه و در شبکه های اجتماعی تکثیر میشه ...

همه ازش آگاه میشند و تقبیح و سرزنش می کنند ...

اما چه سود که اقدامات ما در بهبود و اصلاح جامعه از این حد فراتر نمیره ... !

  • ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۰۳:۴۶
  • یک خبرنگار ...

قابل توجه دوستان وبلاگ نویس:

این هشدار رو در اخبار و اطلاعیه‌های بیان خوندید ؟! ... (+)

"شرکت بیان و سرویس های آن از جمله blog.ir هیچ گاه از شما نام کاربری و یا رمز عبور درخواست نخواهند کرد.

لطفا با رعایت هشیاری و دقت لازم مراقب کلاهبرداری های ایمیلی، کامنتی، چتی و پیامکی باشید. 

همچنبن بسیار مهم است که اگر کسی فایلی با پسوند .exe برای شما ارسال کرد از دانلود کردن و اجرا کردن آن فایل اجتناب کنید. از بازکردن و کلیک کردن بر روی لینک های ایمیل های ناشناس نیز هر چه بیشتر اجتناب کنید کمتر در دام دزدان اینترنتی خواهید افتاد.

متن زیر نمونه ای از روش های فریبکارانه است که روز گذشته برای برخی وبلاگ نویسان ارسال شده است و بسیار نیز هوشمندانه مهندسی و طراحی شده است. 

اگرچه بیان همانند سال گذشته وبلاگ های برگزیده را معرفی خواهد کرد اما هم محتوای ایمیل زیر و هم هویت فرستنده و نام او کاملا جعلی است.

قبل از مرور این ایمیل جعلی مجددا تاکید می کنیم که شرکت بیان هیچ گاه از شما نام کاربری یا رمز عبور درخواست نخواهد کرد " ...

* * *

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مدیر وبلاگ ******* جناب آقای *******

سیستم بیان در نظر دارد در اسفند ماه وبلاگ های برتر را با دامنه blog.ir  معرفی کند بیان با گلچین کردن وبلاگ های برتر با توجه به آمار بازدید و نظرات، وبلاگ شما را هم در این مجموعه قرار داده است.

کارشناسان بیان به بهترین شیوه ممکن در مورد وبلاگ ها داوری می کنند و تا پایان اسفند ماه  نتایج را از طریق ایمیل مدیران وبلاگ در اختیار آنها قرار می دهند و به 12 تا از وبلاگ های برتر مبلغ 30000000 ریال را اهدا خواهد شد.

جهت لغو شرکت در این مسابقه عدد 5 را با اسم وبلاگتان به همین ایمیل ارسال کنید و در صورت رضایت به شرکت موارد زیر را با به آدرس ایمیل *****@gmail.com  ارسال فرمایید :

1. یک عدد اسکرین شات از وبلاگ، 

2. کلمه عبور،  

3. نام کاربری

4. زمان تاسیس وبلاگ (تخمینی)

5. تعداد مطالب وبلاگ

تسریع در ارسال پاسخ موجب کمال امتنان است .

ح***  ن***

مدیر رسانه bayan.ir

پ. ن:

دوستانِ عزیز ...

گولِ جایزه 30000000 ریالی اش رو نخورید این آخر سالی ها! ... :))

هیچ سرویس بلاگدهی از کاربرانش نام کاربری و یا رمز عبور درخواست نمیکنه ...

  • ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۳:۵۵
  • یک خبرنگار ...

پ.ن:

"گمشده این نسل اعتماد است نه اعتقاد ...

افسوس که نه بر اعتماد اعتقادیست ...

و نه بر اعتقادها اعتمادی" ... 

  • ۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۵
  • یک خبرنگار ...

"در خویش می سازم تو را، در خویش ویران می کنم ...

 می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم ...

جانی به تلخی می کَنم، جسمی به سختی می کشم

 روزی به آخر می برم، خوابی پریشان می کنم ...

در تار و پود عقل و جان، آب است و آتش، توأمان ...

 یک روز عاقل می شوم، یک روز طغیان می کنم ...

 یا جان کافر کیش را تا مرز مُردن می برم ...

 یا عقل دور اندیش را تسلیم شیطان می کنم ...

 دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست ...

 یک عُمر زندان توأم، یک عُمر کتمان می کنم ...

 از عشق از آیینِ تو، از جهلِ تو، از دینِ تو ...

 انگشتری دارم که دیوان را سلیمان می کنم ...

 یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم ...

 می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم" ... (+)

  • ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۶
  • یک خبرنگار ...

یکی از دوستان - دیشب - توی وایبر برام نوشت:

اینو بخون:

"ترک تحصیل دانش آموز معروف به «شیب، بام» پس از انتشار ویدئو ...

ماجرا از یک سؤال آغاز شد: چرا در شمال ایران بام خانه‌ ها را شیب‌ دار می‌سازند ... ؟! 

و دانش‌آموز تحت شرایطی که شاید بسیاری از ما آن را تجربه کرده‌ایم نتوانست به این پرسشِ آموزگار به خوبی پاسخ دهد و این شد سوژه‌ ی خنده‌ ی بسیاری از ما ... 

غافل از اینکه این تمسخر و خنده شاید بازی‌ کردن با سرنوشت یک کودک باشد ... 

آری ... ! آن دانش‌آموز که از قضا گویا شاگرد خوبی هم بود پس از انتشار گسترده ‌ی این ویدئو ترک تحصیل کرد ... 

و شاید همه‌ ما، مائی که به این کودک خندیدیم در این ترک تحصیل نقش داشته باشیم ...

با یک سرچ ساده‌ ی کلمه‌ ی «شیب یا بام» می‌شود این ویدئو را در یوتیوب دید ... 

حالا هفته‌نامه‌ ی نیمکت با این دانش‌آموز سابق که ترک تحصیل‌ کرده گفت‌وگو کرده است ...

چند نفر از ما ویدئوی این دانش‌آموز را دست به دست چرخاندیم ... ؟ 

چند نفر از ما به این دانش‌آموز خندیدیم ؟" ...

به احتمال خیلی زیاد اکثر شما می دونید این مطلب از کدوم دانش آموز حرف میزنه ... !؟

جالب اینجاست که نشریه نیمکت این مصاحبه اختصاصی رو هنوز منتشر نکرده ... 

احتمالا شنبه آینده منتشر میشه ... 

و چه تبلیغی شد برای این دو هفته نامه خبری آموزشی ... (+)

و جالب تر اینکه این مصاحبه باعث شد آمار دانلود، بلوتوث و اشتراک گذاری این ویدئو - دوباره - بالا بره ... !

راستش من - خودم - هیچ وقت این فیلم رو به چشم تمسخر نگاه نکردم ... !

همون موقع و هربار که تصویر این پسربچه رو دیدم؛ به معصومیتش لبخند زدم و یاد برخی همکلاسی های شیطون خودم افتادم که - فقط - موقع درس پس دادن به معلم، مظلوم می شدند! ... :)

اما قبول دارم که تصویربردار و اونی که - اولین بار - این فیلم موبایلی رو منتشر کرده کار درستی انجام نداده ...

درسته امروزه ما زیر بمباران خبر، جوک، عکس و فیلم زندگی می کنیم ...

اما قرار نیست خودمون هم در این بمباران سهیم باشیم ...

درست نیست هر کی هر چی دید، فیلم بگیره و به اشتراک بذاره ... !

در نامعقول بودن این عمل شکی نیست ...

در این مورد خاص هم - اما - بعید به نظر میرسه که - فقط - انتشار میلیونی این ویدئو باعث ترک تحصیل این دانش آموز شده باشه ... !

با این حال آسیب های روحی و روانی وارد شده به این نوجوان رو نمیشه نادیده گرفت ...

و چه فراوان داشتیم و داریم و خواهیم داشت از این موارد ناخوشایند ...

و چه دل ها که شکسته شد ...

چه آبروها که ریخته شد ...

چه امیدها که بر باد رفت ...

چه زندگی ها که برچیده شد ...

گرچه نمیشه امید چندانی به بهبود این اوضاع داشت ... !

چون "خانه از پای بست ویران است" ...

از این نظر که فرهنگ صحیح استفاده از تلفن همراه، شبکه های اجتماعی و ... از ابتدا و به مرور آموزش داده نشد ...

جدی گرفته نشد و برای همین رعایت نمیشه ... !

اما اگر همه بخواهند و عزم ملی و اراده باشه، میشه جلوی خیلی خسارت ها رو گرفت ...

بعدنوشت:

ویدئویی که سه سال پیش در شبکه نت ایران بارگذاری شده بود ... (+)

توسط: شفیع فیروزبخش ...

با این توضیح: "بیژن - شیب بام

آقا بیژن موقع جواب دادن به سئوال معلم دستپاچه می شه و نمی تونه خوب جواب بده، معلمش خودم بودم ...

بیژن دانش آموز فوق العاده زرنگیه ولی موقع جواب دادن به سئوالات شفاهی کمی دست و پاشو گم می کنه" ...

  • یک خبرنگار ...

"هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد ... 

اما ...

دل است دیگر ...

همیشه منتظر می ماند" ... (+)

  • ۰۶ اسفند ۹۳ ، ۱۰:۰۶
  • یک خبرنگار ...

"مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود، ناگهان به یاد آورد قرار مهمی دارد ...

ارتفاعش را کم کرد و به مردی که روی زمین بود، گفت: ببخشید آقا، من قرار مهمی دارم ... 

ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه ... !؟

مرد روی زمین گفت: بله ... 

شما در ارتفاع حدودا 6 متری در طول جغرافیایی .... و عرض جغرافیایی .... هستید ... !

مرد بالن سوار: شما باید مهندس باشید ... !

مرد روی زمین: بله، از کجا فهمیدید ... !؟

مرد بالن سوار: 

چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگرچه کاملا دقیق بود ولی به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه ... !؟

مرد روی زمین: شما - هم - باید مدیر باشید ... !

مرد بالن سوار : بله، از کجا فهمیدید ... !؟

مرد روی زمین:

چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید، قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند" ... !

پ.ن:

روز مهندس مبارک ... :)

در یک پدیده جالب، اطرافیان ما - از خانواده و دوست و همکار گرفته تا دوستان مجازی - خیلی هاشون یا به شغل شریفِ مهندسی مشغولند ...

یا در حال تحصیل در رشته مهندسی هستند ... 

یا دانش آموخته مهندسی اند ... 

یعنی آمار فراوانی مهندسی در اطراف ما بالاست ... 

پس این روز رو - به طور ویژه - به تمام مهندسان گرامی تبریک میگم ... 

خدایا ...

"دوستانم را از بهترین ها قرار دادی پس بهترین ها را به آنها عطا کن ...

آنها را بر بالِ آرزوهایشان پرواز ده ...

آنان را در همه حال یارى ده ... 

مبادا خسته، دلزده و بیمار شوند یا غم بینند ...

دلشان را سرشار از لطف و کرامت کن ...

و خُرسندشان دار تا ابد به تندرستی، شادابی و موفقیت" ... (+)

  • ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۲۲
  • یک خبرنگار ...

رسول اکرم (ص):

"هر گاه فردى از شما دوست داشت که با پروردگارش سخن بگوید ... 

قرآن بخواند" ...

دوستانِ خوبم ...

در صورت تمایل برای شرکت در ختمِ قرآن دهه اول فاطمیه به فرکانس وحی مراجعه کنید ... (+)

  • ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۱۶
  • یک خبرنگار ...

میلادِ حضرت زینب کبری (س) ...

پرستار زخم های عاشورایی و الگویِ حیا و عفت و فداکاری مبارک باد ...

"مرغِ روحم پرزنان اندر هوایِ زینب (س) است" ... (+)

بعد نوشت:

روز پرستار که میشه همه یاد بیمارستان، درمانگاه ها، مطب، کلینیک ها و سایر مراکز درمانی می افتند ...

و دانشکده های پرستاری ...

طبق آمار هم اکنون حدود 160 هزار پرستار در کشور در حال فعالیت هستند که 7 هزار نفرشون در استان سرسبز گیلان مشغول به کارند ...

این روز بر همه پرستاران عزیز مبارک باد ...

باید دقت داشت که پرستاری کاری طاقت فرسا و کاملا انسانی هست که از هر کسی برنمیاد ...

برای همین هست که داشتنِ صبر و حوصله مهم ترین ویژگی یک پرستار اعلام شده ...

کسی که کنترل کافی روی احساسات شخصی خود داشته باشه ...

و مهارت غمخواری و تسکین دردها ...

مسأله دیگه اینجاست که پرستار فقط اونی نیست که از این راه کسب درآمد می کنه ...

چه بسیار پرستارانی که بی دریغ و خستگی ناپذیر از بیمار یا عزیز از کار افتاده شون مراقبت می کنند ...

از همسران صبور جانبازان گرفته تا مادرانی که فرزند بیمار یا معلول دارند ...

پدر نگرانی که به امید شفا و بهبودی؛ جگرگوشه اش رو از این بیمارستان تا اون بیمارستان همراهی می کنه و به خاطر نسخه های گرون و کم پیدا تمام شهر رو زیرپا میذاره ...

هر کسی که دلش به یاد عزیز دردمندش آروم و قرار نداره ...

هر کسی که فکر و ذهنش درگیر بیماری اطرافیانش هست ...

و این اکسیر عشق و محبت هست که از هر انسانی یک پرستار می سازه ...

پرستاری که در اوج دردمندی لبخند میزنه تا امید رو در دل بیمارش زنده نگه داره ...

* * *

درود بر همه پرستاران تاریخ ...

  • ۰۴ اسفند ۹۳ ، ۲۰:۳۷
  • یک خبرنگار ...

  • ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۳۷
  • یک خبرنگار ...

پ.ن:

تشکر از دوستِ عزیزی که این عکس نوشته رو به سوژه نگار هدیه و پیشنهاد کردند ...

اینم شرحِ ما بر این تصویر:

"برای آغازِ دوستی؛ یک سلام و یک لبخند ...

و برای ادامه اش؛

یک عمر صداقت و محبت لازم است" ... (+)

  • ۰۳ اسفند ۹۳ ، ۰۲:۱۸
  • یک خبرنگار ...

"خدایا ...

این روزها کمی مرا تلاوت کن ...

شاید ختم شد ...

جزءِ هزارم دلتنگی ام"! ... (+)

  • ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۲۸
  • یک خبرنگار ...

پی نوشت:

برداشتِ شما رو از این تصویر نمی دونم ... ؟!

من - اما - ناخودآگاه صندلی بازی برام تداعی شد! ... (+)

  • ۰۲ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۲۴
  • یک خبرنگار ...

:(

"گفتم: اگر می دانستم چه روزی می آیی ...

به احترام آمدنت گناه نمی کردم ...

گفت: آن روز که گناه نکنی، به احترام گناه نکردنت می آیم" ... 

  • ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۱۳
  • یک خبرنگار ...

"ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال ...

آقای من امشب غزل تغییر کرده ...

شعرم فضای تازه ای تصویر کرده ...

شعرم همیشه گفتن - آقا بیا – بود ...

ذکر قنوتم خواندن - آقا بیا – بود ...

امشب ولی دیدم که اینجا جای تو نیست ...

بین تمام قال ها آوای تو نیست ...

دیگر میا اینجا کسی در فکرتان نیست ...

اصلا نیاز هیچ کس صاحب زمان (عج) نیست ...

زن ها گرفتار اصول خاله بازی ...

مردان پی راهی برای پول سازی ...

در اولویت کسب و کار است و تجارت ...

حالا اگر فرصت زیاد آمد، عبادت ...

روزی هزار و خورده ای دعوا سرِ پول ...

اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول ...

این سینما هم که طرفدارش زیاد است ...

بیچاره مأمور بلیط کارش زیاد است ...

یا مش ماشالا یا وفا یا کیفر و آل ...

این تازه بحث سینما، منهای فوتبال ...

هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر ...

یک جمعه حساس و شهرآورد دیگر ...

کنسرت موسیقی پاپ و رپ، کلاسیک ...

میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک ...

جشن تولد، سیسمونی، عقد و عروسی ...

آهنگ تازه، تیپ نو، موی تیفوسی ...

شیطان ملعون لشکری کرده مهیّا ...

ذهن من و امثال من درگیر اینها ...

حالا تو اصلا جای من، با این مشقت ...

وقت دعای ندبه می ماند برایت ... ؟!

جمعه که تعطیل است و دائم خواب ماندیم ...

خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم ... 

ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال ...

ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال ...

ما را هوایِ نفسمان بیچاره کرده ...

با هر گناهی بینمان افتاده پرده ...

عیسی نفس ، جانی بده این مُرده ها را ...

لطفی کن و دستی بکش روی دل ما ...

آقای من بیدارمان کن این چه حالیست ... ؟

ولله در افکارمان جای تو خالی است ... !

مُردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم ... !

از تو جدا ماندیم و آخر گول خوردیم ...

آقا ببخشم جان تو ... ! جان عمویت ... !

شرمنده از روی توأم، قربان رویت ...

پایان شعرم را عوض کردم دوباره ...

از شعرهای قبلی ام خواندم دوباره ...

دق کردم از بس گریه کردم کی میایی ... ؟!؟!

امیدوارم جمعه دیگر بیایی" ... !!!

داود رحیمی ... (+)

  • ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۶
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی