سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۳۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۳۱ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۷
  • یک خبرنگار ...

ماه پر برکت رجب فرا رسید ...

آماده ایم؟! ... (+)

  • ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۱
  • یک خبرنگار ...

"انسان زمانی به آرامش می رسد که با خودش به توافق برسد" ... (+)

  • ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۳۹
  • یک خبرنگار ...

"حرف نزدن دلهره ای بود ...

حرف زدن و درست فهمیده نشدن دلهره ای دیگر" ... (+)

  • ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۱
  • یک خبرنگار ...

  • ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۳۶
  • یک خبرنگار ...

"نشد یک لحظه از یادت جدا دل ...

زهی دل، آفرین دل، مرحبا دل" ...

اینو که امشب خوندم گفتم: چه عجب ... ؟!

بالأخره یکی - یه بار - به این دلِ بیچاره آفرین گفت ... !

ببینم کدوم شاعر بوده و ادامه شعر چیه ... ؟

دستشون درد نکنه مرحوم لاهوتی ! ... :)

از قضا حسابی از خجالتِ دل در اومده بود تو این شعر! ... (+)

هیچی دیگه ...

پس همچنان؛

"طفلِ دلم بی طاقته، مال دلم خراو کرد" ... (+)

  • ۲۹ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۹
  • یک خبرنگار ...

با تشکر از دوست عزیزی که این تصویر رو ارسال و پیشنهاد کردند ...

پی نوشت:

"مرگ بر فاصله ها ...

فاصله ها نامردند ...

چشم ها نگران در تب فردا هستند ...

فاصله ها می خندند !" ... (+)

  • ۲۸ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۰۴
  • یک خبرنگار ...

سلام آقای رئیس جمهور ...

حجت الاسلام روحانی - صبح امروز - در آغاز سفری دو روزه به گیلان:

"امسال؛ سال سرسبزی و سربلندی است ...

و شروع سفر باید با طبیعت دلپذیر و ملتی افتخار آفرین باشد" ... (+)

این پُست تکمیل می شود ...

خُب برسیم به متنِ تکمیلی این پُست ...

ممنونم از شما که نظرتون رو نوشتید و چقدر خوب و متنوع ...

از جمیع جهات ...

خوشحالم از داشتن چنین دوستانی ...

در واقع نیاز چندانی به ادامه متن نیست با توجه به نظرات دوستان و اطلاع رسانی دوست خوب ما از اخبار سفر در این پُست ...

با این حال بد نیست چند سطری بنویسم ...

اول اینکه روسای جمهور ما علاقه زیادی به بهار گیلان دارند؛ الحمدلله ... ;)

دوم؛ به نظرم جناب نوبخت از پیش بینی هواشناسی نهایت استفاده رو بردند چون این سفر دو روزه در یک هوای بسیار لطیف و آفتابِ ملایم آخرین روزهای فروردین ماه برگزار شد ... (+)

نه از باران سیل آسای هفته پیش خبری بود نه از افزایش دما و وزش بادِ گرم کسل کننده ای که هفته بعد قراره مهمونِ ما بشه ! ... :|

تازشم تو ده روز گذشته بسیاری از خیابونای مسیر عبور رئیس جمهور رنگ‌ آمیزی و آسفالت شدند ...

تمیز و بدون چاله چوله ...

سر اینکه اسم این کار رو باید "خوش خدمتی" گذاشت یا "مهمون نوازی" هنوز بین خیلی ها اختلاف هست ... !

این موضوع همچنان یکی از سوژه های مورد بحث کاربران شبکه های موبایلی و سایت های خبری استان ماست ... !

موضوع دیگه هم فعال سازی طرح سامانه تلفنی 111 برای ثبت و ضبط درخواست ها و مطالبات مردمی از دولت در طول سفر رئیس جمهور هست ...

شماره ای که در این چند روز یکسره اشغال بود ...

کسانی هم که موفق به شنیدن صدای زنگ می شدند باید در نوبت های بالای 50 می موندند و بعد هم که گاهی قطع می شد ... !

شاید برای همین بود که بازم بازار نامه نگاری و نامه رسانی در این سفر داغ شد با وجود اینکه گفته شده بود: فقط طرح مشکلات از طریق سامانه 111 ضمانت اجرایی داره ...

این معطل شدن ها نه تنها در نوع خودش از هدف و ادعای تکریم ارباب رجوع به دور هست بلکه امید مردم از طرح مشکلاتشون رو به یأس تبدیل می کنه و جا داره مسئولان امر راهکار و تدابیر شایسته ای برای این امر در نظر بگیرند ...

از طرح مسایل دیگه می گذرم چون دوست ندارم این پُست طولانی تر از این بشه ...

جُز یه نکته جالب در مقایسه آخرین سفر رئیس جمهور قبلی و اولین سفر رئیس جمهور فعلی به گیلان سرسبز ...

یادتون باشه در 13 اردیبهشت 92 از روایت چندگانه افراد و رسانه ها از میزان حضور مردم در استقبال از رئیس جمهور گله و اظهار تأسف کرده بودیم ... (+

حال آنکه در این سفر بیشتر رسانه ها از واژه های پرشور، باشکوه و عظیم در استقبال مردم گیلان از رئیس جمهور استفاده کردند ...

و این احتمالا، بی ربط به فضای غبارآلود سیاسی و انتخاباتی آن سال و البته فضای همدلی و همزبانی امسال نیست ...

امیدوارم مسئولان این همراهی مردم رو قدر بدونند و حداقل به وعده هایی که در این سفر دادند به موقع و به بهترین نحو ممکن عمل کنند ... (+)

  • ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۴۹
  • یک خبرنگار ...

"الهی و لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا" ...

"چه کسی

از

نَفْسَم

نامحرم تر ..

خدایا؛

مرا با او تنها نگذار" ... (+)

  • ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۵۸
  • یک خبرنگار ...

 امروز؛ بزرگداشت عطار نیشابوری ...

"ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش ...

بر در دل روز و شب منتظر یار باش ...

دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است ...

رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش ...

دیده‌ جان روی او تا بنبیند عیان ...

در طلب روی او روی به دیوار باش ...

ناحیت دل گرفت لشگر غوغای نفس ...

پس تو اگر عاشقی عاشق هشیار باش ...

نیست کس آگه که یار کی بنماید جمال ...

لیک تو باری به نقد ساخته ‌ی کار باش ...

لشگر خواب آورند بر دل و جانت شکست ...

شب همه شب همدم دیده ی بیدار باش ...

در ره او هرچه هست تا دل و جان نفقه کن ...

تو به یکی زنده‌ای از همه بیزار باش ...

گر دل و جان تو را دُر بقا آرزوست ...

دم مزن و در فنا همدم عطار باش" ... (+)

  • یک خبرنگار ...

"نه بی تو سکوت، نه بی تو سخن" ... (+)

  • ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۰۶
  • یک خبرنگار ...

"دوباره باران گرفت ...

باران یعنی تو برمی‌گردی" ... (+)

  • ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۴۲
  • یک خبرنگار ...

"مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دَم ...

جرس فریاد می‌ دارد که بربندید محمل‌ ها" ... (+)

  • ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۸
  • یک خبرنگار ...

سال ها پیش وقتی دانش آموزی بیش نبودم؛ نوشتن، بهترین و لذت بخش ترین سرگرمی ام بود ...

هیچ وقت خط خوبی نداشتم ...

بعدها که باید تندنویسی می کردیم هم که دیگه بدخط تر شدم ...

صد رحمت به خط دکترها ...

همیشه می گفتم: ای خدا ... ! 

چی میشه یکی یه خودکار صوتی اختراع کنه که بخونیم و اون خودش بنویسه ... !

تا اینکه تایپ اومد و من تا حدود زیادی خلاص شدم از خودکار به دست گرفتن ... 

این بدخطی اما مانع از این نشد که من ننویسم ...

از همون دورانِ نوجوانی - با الگوپذیری از خواهرم - دفترچه هایی رو به ثبت مطالب، شعر، حدیث و هر آنچه که به نظرم جالب بود ...

اختصاص دادم ...

توی این دفترچه ها هر چی دوست داشتم، می نوشتم و هر جور ...

هیچ ترتیب و آدابی نداشت! ...

برای همین لذت بخش بود و آرامش دهنده ...

برعکس دفترچه های خاطراتم که همیشه مخفی می کردم - این دفترهای یادداشت در معرض دید عموم قرار داشت ...

گاهی هم امانت داده می شد به همکلاسی ها و حتی معلمان ...

کلا خواننده کم نداشت ...

هنوزم تعدادی از اونا رو دارم ... 

اون دفترچه ها بعدها تبدیل به سررسید شدند و بعد از اون هم وبلاگ ... 

به همین راحتی و به همین سادگی ... 

هنوزم وبلاگ نویسی برای من همون قدر لذت بخش و آرامش دهنده هست ...

درباره این وبلاگ در صفحه نگارنده به طور کامل توضیح دادم ... 

اردیبهشت امسال که بیاد سوژه نگار سه ساله میشه ...

در این سه سال اندازه سی سال دوستان خوب و با معرفت پیدا کردم؛ بی اغراق ... 

در این مورد پُست های مختلفی داشتم:

قلم، خبرنگار، عید، تحول، وبلاگ، تبادل نظر، اختصاصی، ساحل و ...

بسیاری از وبلاگ نویسان و کاربران دنیای نت به این وبلاگ اومدند و کلیک رنجه کردند ...

بعضی فقط گذری داشتند و نظری نه ... 

خیلی ها بسیار تأثیرگذار بودند ...

به برخی ها خیلی زحمت دادم ...

مثل دوست و طراح گرامی قالبِ قبلی وب در بلاگفا ...

و دوست عزیزی که در کوچ و اسباب کشی به بلاگ بیان همراهی و راهنمایی ام کرد، به خصوص اون اوائل تا اینجا غریبگی نکنم ... 

بعضیا – اما - خاطرات خوبی برام نذاشتند که بماند ...

برخی به معنی واقعی کلمه؛ دوست بودند و وفادار ...

از خیلی هاشون خاطراتِ فوق العاده خوبی دارم ...

از وبلاگ نویسی، کامنت نویسی، رفت و آمدهاشون گرفته تا انواع برخوردهایی که باهام داشتند ...

اتفاقاتِ زیادی داشتیم؛ وبلاگ هایی که فیلتر شدند یا حذف، تعطیل کردند یا کوچ - با خبر یا بی خبر ...

همچنان و همیشه از همه اونایی که بی خبر رفتند دلخورم! ... :|

هر دوستی عادت و سبک مخصوصی برای خودش داره ...

برخی مثل ما به کامنت ها پاسخ میدن، بعضی نه ...

برخی تبعیضی جواب میدن ... !

یه عده هیچ لینکی ندارند ...

عده ای هم که منو یاد کارتون "سایمون در سرزمین نقاشی" می اندازند ...

شما یادتون نمیاد ...

یکی از کارتون های مورد علاقه ما بود ...

سایمون؛ پسر بچه‌ای با موهای چتری و عینکِ گرد بود که بیشتر وقتش به نقاشی می گذشت و اپیزودهای داستان اغلب از جایی شروع می شد که اون وارد دنیای نقاشی هاش می شد ...

ماجراهای عجیب و غریب این کارتون - در واقع - بر اساس نقاشی هایی شکل می گرفت که سایمون قبلا اونا رو با گچ روی تخته سیاه شگفت انگیز اتاقش کشیده بود ...

یه قسمتی بود که نقاشی های نصفه نیمه دنبالش می کردند و اعتراض که چرا ما رو ناقص العضو کشیدی ... ؟!

اونجا بود که تازه سایمون متوجه شد چقدر نقاشی نیمه کاره داره ... ؟!

برای یکی چشم نکشیده بود؛ برای یکی دهن، یکی دست نداشت و یکی پا و ...

حالا حکایت برخی وبلاگ نویس هاست ... :)

راه اندازی وبلاگ و نیمه رها کردنش یا ایجاد و حذف مکرر وبلاگ های متعدد، چرا ... !؟ 

من نمی دونم ... !؟

یه چند تایی از دوستان هم هستند که همه جا اهل نظرند به ما که می رسند خصوصی اند؛ بیشتر ... !

خُب خواهر من چه کاریه ... !؟

دقیقا - چون خانومند، برام جای تعجب داره ... !

آخ آخ ...

یه عده هم که – فقط - سند تو آل (send to all) هستند ... 

یه کامنت برمی دارند میذارند توی کوله پُشتی شون دوره می افتند در وبلاگ ها ...

کاری ندارند تو چی نوشتی، چی ننوشتی ... ؟!

مثل این آگهی هایِ چاپی از زیر در میندازند توی حیاط و دِ برو که رفتیم! ... :|

اما دوستانِ خوش ذوقی هم داریم که سوژه، تصویر و آهنگ پیشنهاد می کنند ...

و برخی که اهلِ خبرند؛ توی لینک نگار و مهمان نگار همراهم هستند ...

چه خصوصی، چه عمومی، چه خواننده ...

یه تعدادی از خوانندگان وبلاگ ندارند و از دوستانِ نزدیک یا همکلاسی های دانشگاه و همکاران قبلی و فعلی ام هستند یا خواننده هایی که از وبلاگ دوستان دیگه میان گاهی ...

عده ای هم که وبلاگشون رو تعطیل یا حذف کردند ولی همچنان بهمون لطف دارند ...

آهان؛ عده کثیری از دوستان هم وبلاگ نویسی رو رها کردند، رفتند توی لاین و وایبر و واتس آپ و تلگرام و چی و چی ...

مقتضای زمانه هست و خیلی هم مفید در مواردی ...

به شخصه اما وبلاگ نویسی رو بیشتر قبول دارم ...

چون تفکر بیشتری پُشت نوشته ها هست ...

درسته اطلاع رسانی و ارتباطات در شبکه های اجتماعی موبایلی لحظه ای هست اما احتمال خطا و نادرستی مطالب بیشتره ...

ضمن اینکه خیلی ها فقط عضوند و به کار حمل و نقل مطالب در گروه ها مشغولند ... !

بی آنکه تأملی داشته باشند یا اندیشه ای در حد همون یک لحظه ... 

از این هم بگذریم؛ فعلا ...

به این موضوع در آینده بیشتر خواهیم پرداخت؛ ان شاءالله ...

یه موضوع مهم که سر برخی پُست ها پیش اومد و لازم هست که اشاره ای بهش داشته باشم اینه که من علاوه بر اینکه کامنت های ناشناس و نامفهوم رو نمایش نمیدم مگر در موارد خاص ...

یه سری از کامنت ها رو هم تأیید نمی کنم ...

اونایی که به هر دلیلی خلاف منافع ملی و مصالح نظام جمهوری اسلامی باشند یا خدای نکرده توهین و افترا به اشخاص حقیقی و حقوقی ...

این وسط اما – ممکنه – شرمنده برخی دوستانِ همراه هم بشم که از سر دلسوزی مطالبی می نویسند ولی به همون دلایل کامنت ها قابلِ نمایش نیستند ...

کماکان شرمنده ام و امیدوارم عذرم رو پذیرا باشند ...

اما برسم به بحث شیرین تبادل لینک ... 

دوستان قدیمی بارها اینو خوندند و براشون تکراریه که من بیشتر از تبادل لینک؛ تبادل نظر و اشتراک فکر و اندیشه و حضور و مشارکت در بحث ها برام مهم هست ...

برای همین لینک هایی که در صفحه اول نمایش داده میشند شامل دوستانِ همراه هست ...

یه تعدادی از همین عزیزان هم - البته - کمی تا قسمتی همراهی شون کمرنگ شده ...

با این حال من همچنان به حضور بیشترشون امیدوارم ...

اسامی وبلاگ هایِ مابقی دوستان که از سر لطف سوژه نگار رو لینک کرده اند ولی به هر دلیلی در مباحث وبلاگ حضور ندارند رو در صفحه تبادل لینک آوردم ...

بدون شک دوستانی که حضورشون پررنگ تر بشه اسمِ زیبای وبلاگشون رو به فهرست دوستانِ صفحه اول اضافه خواهم کرد ...

ان شاءالله ...

دوستان و وبلاگ نویسانی هم که مایل به تبادل لینک هستند اینجا اعلام کنند؛ با کمال افتخار لینک خواهند شد ...

البته در صورت امکان و پس از بررسی ... :)

اگر وبلاگ دوستی هم از قلم افتاد، بزرگواری کرده بهم یادآوری کنه تا حتما ثبت کنم ...

انتقاد و پیشنهادی هم اگر هست به دیده منت ...

خُب فعلا همین ...

و ممنون از تمامِ خوانندگان ... 

خداوند رو شاکرم که تا به امروز توانم داد و شوق برای نوشتن ...

و بعد از این هم: "هر چه خدا خواست همان می شود" ...

اینم - مثل همیشه - حُسن ختام مطلب: 

"خدایا چنان کن سرانجام کار - تو خشنود باشی و ما رستگار" ...

و اینکه بیشتر مراقب مایسطرون ها باید بود ...

  • یک خبرنگار ...

"مادر؛

نه تکرار می شود نه تکراری" ... (+)

  • ۲۱ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۲
  • یک خبرنگار ...

"تو آمدی و آسمان تبسم کرد" ... 

تولدت مبارک خانوم ... :)

یا فاطمه بنت نبی (ص) ... (+)

  • ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۰۱
  • یک خبرنگار ...

"و تازه اول عشق است" ... (+)

"جبهه فیلمه و جنگِ خَبره" ...

  • ۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۴۱
  • یک خبرنگار ...

"قاصدک ...

هان چه خبر آوردی ... ؟!

از کجا وز که خبر آوردی ... ؟!

خوش خبر باشی اما ...

گِرد بام و در من ...

بی‌ ثمر می‌گردی" ... (+)

بعد نوشت:

تصویر قاصدک این پُست شاید برای برخی از شما دوستان آشنا باشه ...

بلاگفا کمی خوشگل شده این روزها ... (+)

مثل این قاصدک ...

صبح می خواستم بنویسم درباره اش ...

نوشتم ...

اما پاکش کردم ...

با خودم گفتم: حتما یکی از دوستان بهش اشاره میکنه ...

اون وقت تو پاسخ بهش می نویسم دیگه ...

تا اینکه دوست عزیزی خصوصی نوشت و نقشه ام نقش بر آب شد! ... :))

با این آرزو که: امیدوارم بلاگفا دوباره به روزهای خوبش برگرده ...

واقعا هم ... !

ضمنا ممنونم از ایشون بابت آهنگی که برای این تصویر پیشنهاد کردند ... :)

  • ۱۸ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۴۶
  • یک خبرنگار ...

"چه معنی داره تو این دنیا کسی با کسی قهر باشه"!؟ ... (+)

  • ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۲۳
  • یک خبرنگار ...

"جان بی جمال جانان میل جهان ندارد ...

هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد ...

با هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدم ...

یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد ...

هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است ...

دردا که این معما شرح و بیان ندارد ...

سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ...

ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد ...

چنگ خمیده قامت می‌خواندت به عشرت ...

بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد ...

ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز ...

مست است و در حق او کس این گمان ندارد ...

احوال گنج قارون کایام داد بر باد ...

در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد ...

گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان ...

کان شوخ سربریده بند زبان ندارد ...

کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ ...

زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد" ... (+)

  • ۱۶ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۵۵
  • یک خبرنگار ...

"ندیدنِ تو ...

تنها تحریمی ست که توانش را نداریم ....

کاش جمعه ای برای دیدنت

به توافق برسیم" ... 

  • ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۹:۴۸
  • یک خبرنگار ...

 د‌ر روز سیزده به در مراقب طبیعت باشیم ...

  • ۱۳ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۹
  • یک خبرنگار ...

"ای روزهای خوب که در راهید ...

ای جاده های گمشده در مه ...

ای روزهای سخت ادامه ...

از پشت لحظه ها به در آیید" ... (+)

  • ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۲۹
  • یک خبرنگار ...

"بهار و این همه دلتنگی ... ؟!

شاید فرشته ای فصل ها را به اشتباه ورق زده باشد" ... (+)

  • ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۰۴
  • یک خبرنگار ...

"آنان که محیط فضل و آداب شدند ...

در جمع کمال شمع اصحاب شدند ...

ره زین شب تاریک نبردند برون ...

گفتند: فسانه ای و در خواب شدند"...

  • ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۵۷
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی