سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۷۰ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

آگهی استخدام ...

صفحه اول روزنامه همشهری ...

شنبه 19 اردیبهشت 94 ...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۳۹
  • یک خبرنگار ...

بلاگفا جان ... !

به نظرت جُز صبر و شکیبایی کار دیگه ای هم از دست ما برمیاد !؟ ... :|

فقط این احتمالا و امیدواریم که نوشتید کمی تا قسمتی نگران کننده است ... !

البته بازم میگم: خوشحالم که این توضیحات رو مینویسی و هر اتفاقی رو به ما خبر میدی ...

ما هم - عمیقا - امیدواریم مشکل سایت تا آخر هفته رفع بشه ... (+)

ان شاءالله ...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۱
  • یک خبرنگار ...

اطراف پاسارگاد در استان فارس ...

به به ... :)

خدا بده برکت! ... 

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۳
  • یک خبرنگار ...

"اوست نشسته در نظر ...

من به کجا نظر کنم ... !؟

اوست گرفته شهر دل ...

من به کجا سفر برم!؟" ... (+)

  • ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۴۰
  • یک خبرنگار ...

 همین چند روز پیش بود که رئیس انجمن مددکاری ایران از ثبت 19 طلاق در هر ساعت در کشور ما خبر داد ... (+)

چرا خانواده ها این هشدارها رو جدی نمی گیرند ... ؟!

این اصلی ترین حرفِ من در این پُست هست ...

بسیاری‌ از آسیب‌ شناسان‌ اجتماعی‌ و جُرم‌ شناسان‌؛

به رابطه‌ مستقیم‌ میان‌ طلاق‌ و افزایش‌ میزان‌ گرایش‌ افراد به‌ بزهکاری‌ و نقض‌ قوانین‌ اذعان دارند ...

و ناهماهنگی ‌های‌ طبقاتی، دخالت‌ های‌ خانواده‌ ها، دوستان‌ ناباب‌، ازدواج‌ های‌ اجباری ‌...

تعدد زوجات‌، گرایش‌ به‌ مواد مخدر و الکل‌، رسیدن‌ به‌ ثروت‌ ناگهانی‌، فقر، بیکاری‌ ... 

پُرکاری‌ و اشتغال‌ فوق‌العاده‌ هر یک‌ از زوجین، اختلافات‌ فرهنگی‌ و تربیتی ‌...

نداشتن‌ مسکن‌، محکومیت‌ های‌ درازمدت، بد آموزی ‌های‌ وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌ ...

به خصوص‌ صدا و سیما و غیره رو از عوامل‌ مختلف‌ اجتماعی‌ در وقوع‌ طلاق‌ می دونند ...

من – اما - نه روانشناسم ...

و نه به قولی حقوقدان ...

بلکه از دیدگاه ارتباطات اجتماعی میگم: 

روابط انسانی در جامعه ما - به ویژه در حوزه خانواده - در مرحله هشدار قرار داره ...

هشدار و زنگ خطری که متأسفانه جدی گرفته نمیشه ...

کاری به چرا و چقدر طلاق ها و ازدواج های کشور ندارم ...

حرفم درباره افزایش جُرم و جنایت و جنون در روابط زناشویی امروزی هاست ...

اینکه زوجین برای استحکام روابط خانوادگی و اجتماعی خود تلاشی نمی کنند ...

و با کوچکترین اختلافات - خیلی خیلی زود - بحث طلاق به میان میاد ...

و رضایت نداشتن یکی از آنها ممکنه – حتی - به قیمت جان و مال و آبرو و اعتبارشون هم تموم بشه ... !

نمونه های این اختلافات که منجر به جنایت های باورنکردنی شد در اخبار حوادث کم نیست ...

در اطراف و اطرافیان ما هم ...

مثل قتل مرد جوان سیاهکلی در بهمن ماه گذشته ...

که همسرش با اجیر کردن هم دانشگاهی خود نقشه اش رو عملی کرده بود ... (+)

جوان 37 ساله رو با ضربات متعدد چاقو ساعت 3 بامداد در منزلش به طرز وحشیانه ای به قتل رسوندند ...

این در حالی هست که هر دوشون از خانواده های سرشناس این شهر بودند ...

در اعترافات زن 29 ساله آمده: 

می‌دانستم شوهرم طلاقم نمی ‌دهد برای همین نقشه قتل او را طراحی کردم ... !

همین طور این خبر که حدود 6 روز پیش اتفاق افتاد: 

رئیس شورای شهری که زن و بچه هایش را در آتش سوزاند ... (+)

رئیس شورای شهر کلاچای که خودش در این حادثه دچار 25 درصد سوختگی شده بود اعتراف کرد:

مدتی بود که با همسرم اختلاف داشتم. شب حادثه دوباره با هم درگیر شده و او قصد ترک خانه را داشت ...

برای این که سد راه او شوم 4 لیتر بنزین تهیه کرده و روی فرش ریختم ...

با این کار فقط می خواستم او را بترسانم ... !

مجرمان و متهمانِ این دو خبری که نوشتم؛ 

هم پول داشتند، هم کار، هم شهرت یا از خانواده های معروف بودند ...

اما کارشون به جنون، جنایت یا هر چی که اسمش رو بذاریم کشید ...

علل و عوامل بسیاری منجر به وقوع این جور حوادث ناگوار و حتی وحشیانه میشه ...

که مهم ترین آن در جامعه کنونی - به اعتقاد من - کمرنگ شدن نقش معنویات در زندگی ...

و سست شدن بنیان خانواده هاست ...

معنویات و باورهای دینی به معنای واقعی اش نه آنچه که فقط لقلقه زبان آدم ها باشه ...

و خانواده؛ این رکن اصلی جامعه که – این روزها - به لرزه در اومده ...

و این تهدید و هشداری جدی برای همه ماست ...

تسلیت نوشت:

آرزوی صبر و تسلای دل دارم برای خانواده های داغدار قربانیان این حوادث که از هم استانی های ما هستند ... 

  • ۱۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۴۵
  • یک خبرنگار ...

"از شوق زیارت حرم باریدند ...

ابر و مه و آسمان حرم را دیدند ...

گفتند به هم که فرصت خوبی شد ...

خاک کف پای زائران بوسیدند" ... (+)

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۴۸
  • یک خبرنگار ...

"تو با من باش ...

من دست همه اتفاق ها را میگیرم که نیفتد" ... (+)

  • ۱۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۴۰
  • یک خبرنگار ...

"بابام مودم وای فای رو گذاشته جلوی تلویزیون ...

هر وقت کارمون داره، دیگه صدامون نمیکنه، مودم رو خاموش میکنه …

یکی یکی از اتاقمون خارج مى شیم ... !

لامصب مثل پشه کش عمل میکنه" ... !

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۱۲
  • یک خبرنگار ...

پی نوشت:

این اطلاعیه جدید بلاگفاست ...

چه عجیب و عجب که ایشون قبلش یه خبری داد به کاربران ... !

البته اگر کاربری باقی مونده باشه که بخواد این دو روز صبر و شکیبایی پیشه کنه ! ... :|

دوستانِ بلاگفایی ما که یکی پس از دیگری یا به ابزارهای ارتباطی دیگه روی آوردند یا به آغوش گرم خانواده هاشون برگشتند ... !

اینم یه اطلاعیه از سوژه نگار ...

با وضعیتی که در لینک ها و پیوندهای وبلاگ می بینم - احتمالا - وبلاگ های غیرفعال رو به صفحه تبادل لینک منتقل کنم ...

و پیوندهای جدیدی - که بروز می کنند و خواننده شون هستم - رو اضافه کنم ... 

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۰
  • یک خبرنگار ...

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۲
  • یک خبرنگار ...

"بینی جهان را خود را نبینی ...

تا چند جانا غافل نشینی ...

نور قدیمی شب را بر افروز ...

دست کلیمی در آستینی ...

بیرون قدم نِه از دور آفاق ...

تو پیش از اینی تو بیش از اینی ...

از مرگ ترسی ای زنده جاوید ... ؟

مرگ است صیدی تو در کمینی ...

جانی که بخشند دیگر نگیرند ...

آدم بمیرد از بی یقینی ...

صورتگری را از من بیاموز ...

شاید که خود را باز آفرینی" ... (+)

  • ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۰
  • یک خبرنگار ...

"یادمان باشد اگر شاخه گُلی را چیدیم ...

وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم" ... (+)

  • ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۵۰
  • یک خبرنگار ...

واگذاری پرسپولیس و استقلال به بخش خصوصی هم از جمله سریال های کشدار سرزمین ما شده ...

بحث خصوصی سازی این دو باشگاه از اواخر دهه 70 هجری شمسی ...

و به موازات رویکرد نظام در کاهش تصدی گری دولت مطرح و به تناوب دنبال شد ...

این بحث در وزارت ورزش و جوانان دولتِ یازدهم – ظاهرا – جدی گرفته شد ...

تا جایی که سه مزایده برای فروش این دو باشگاه مردمی با قیمت پایه 290 میلیارد تومانی اعلام شد که البته هیچ یک - به دلایلی - به نتیجه نرسید ...

مزایده اول (27 بهمن ماه 93) و مزایده دوم (18 اسفند ماه 93) به دلیل نبود مشتری برگزار نشد ... (++)

مزایده سوم هم (9 اردیبهشت ماه 94) در حالی برگزار شد که پرسپولیس سه خریدار و استقلال فقط یک مشتری داشت که اونم به دلیل واریز نکردن پول قبل از مزایده کنار گذاشته شد ... (+)

مشتریان خرید پرسپولیس هم - اما - هر یک به دلایلی از گردونه کنار رفتند تا وضعیت واگذاری سرخابی های پایتخت، همچنان در هاله ای از ابهام باقی بمونه و کار به مزایده چهارم (29 اردیبهشت ماه 94) کشیده بشه ... (+)

این ماجرا تا حالا حاشیه ها و حرف و حدیث های بسیاری به همراه داشته که در نوع خودش جالب بود ...

از رقم پیشنهادی 296.666.666.666 تومانی آقای عابر بانک (حسین هدایتی) برای خرید پرسپولیس گرفته تا جوک ها و لطیفه هایی که پرسپولیسی ها به خاطر مشتری نداشتن باشگاه استقلال در مزایده سوم ساختند مثل این: " پیشنهاد می‌ کنم هر کی پرسپولیس رو خرید استقلالم بهش اشانتیون بدید " ... :))

آبی ‌ها در سومین مرحله مزایده فقط یک متقاضی داشتند که حتی گفته شد: بیشتر قصد تبلیغات رایگان داشته تا خریدِ استقلال ... !

هر چند در آخر مزایده باشگاه پرسپولیس هم پوچ شد و برنده ای نداشت! ... :|

حال باید منتظر موند و دید این واگذاری بالأخره انجام میشه یا نه همچنان در حد حرف باقی می مونه ... ؟!

و اینکه خدا کنه این خصوصی سازی تأثیر مثبتی در رفع مشکلات ورزش فوتبال به ویژه دو تیم پرطرفدار سرخابی داشته باشه و تنها به نامِ مردم نباشه و به کامِ مولتی میلیاردرها ... !؟

  • ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۵
  • یک خبرنگار ...

"ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ... ؟!

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست ... ؟!

شب تار است و ره وادی ایمن در پیش ...

آتش طور کجا موعد دیدار کجاست ... ؟!

هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد ...

در خرابات بگویید که هشیار کجاست ... ؟!

آن کس است اهل بشارت که اِشارت داند ...

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست ... ؟!

هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ...

ما کجاییم و ملامت گر بی‌کار کجاست ... ؟!

باز پرسید ز گیسوی شکن در شکنش ...

کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست ... ؟!

عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو ...

دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست ... ؟!

ساقی و مطرب و مِی جمله مهیاست ولی ...

عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست ... ؟!

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج ...

فکر معقول بفرما گُل بی خار کجاست"؟! ... (+)

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۳۶
  • یک خبرنگار ...

  • ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۱۶
  • یک خبرنگار ...

"ﺭﺍﺯ ﺁﺭﺍمش ﺩﺭﻭﻥ؛ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﺒﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ ...

ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ...

ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ" ... (+)

  • ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۱۳
  • یک خبرنگار ...

"شُکر خدا که نام علی (ع) در اذان ماست ...

ما شیعه ایم و عشق علی (ع) هم از آن ماست" ... (+)

  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۱۹
  • یک خبرنگار ...

"از الف اول امیدی از برایت ای معلم" ...

معلم ها از تأثیرگذارترین آدم های زندگی ما هستند ...

و خدا رو شُکر که معلمان و اساتید دوران تحصیل من از بهترین ها بودند و همیشه در ذهنم ماندگار و قابل احترامند ... (+)

تصویر خیلی هاشون از ذهنم رفته ولی یاد و نامشون برام تازه و فراموش نشدنی هست ...

بهار امسال که اومد دو تا از بهترین هاشون به دیار باقی رفتند ...

معلم خوب و دوست داشتنی کلاس دومِ دبستانم؛ سیما ارض پیما که - فروردین امسال - بر اثر بیماری سرطان درگذشت ... :(

از خانوم ارض پیما چهره و صورتِ خندانش یادم هست و بوسه های گرم و دستانِ نوازشگرش ...

شاید باورتون نشه ولی ورود و خروج ما از کلاس - بیشتر اوقات - با بوسیدن همراه بود و لبخند پُرمهرش ...

شاید برای این بود که اغلب، معلم کلاس اولشون رو خیلی دوست دارند و من معلم کلاس دومم رو ... 

و شاید نمراتِ بیست من - اول و بیشتر - به خاطر او بود ...

روحش شاد ...

و استاد حسین قندی هم که پیش از این مفصل درباره شون نوشتم ...

سوم اردیبهشت امسال - 17 روز پس از سکته مغزی از دنیا رفت ... (+)

یکی چند تا از مهم ترین کلاس های روزنامه نگاری رو باهاشون داشتیم و بهترین درس ها و فنون این دانش رو بی دریغ به ما یاد داد ...

خدا رحمتش کنه ...

معلمان شاخص و و اساتید برجسته دیگری هم هستند که خاطرات زیادی ازشون دارم ... 

امیدوارم هر جا هستند خوب و خوش و تندرست باشند ... 

فعلا یادی می کنم از دو معلم ماندگار ...

صدیقه محمدی فشتمی  ...

معلم ادبیات دوم راهنمایی من که خانومی جوان و با انگیزه بود ...

ایشون در زمینه شکوفایی استعداد نوشتن و معرفی شعر و داستان، خیلی به ما کمک کرد ...

یادم میاد برای رفتن به کلاسش لحظه شماری می کردم ...

انشاء رو باید سر کلاس می نوشتیم و هر کی دوست داشت همون جا می خوند و بقیه نقد می کردند ...

ویژگی که یاد ایشون رو درخاطرم زنده نگه داشت، این بود که موضوع انشاء رو که اعلام می کرد، خودش هم همراه ما می نوشت ...

و بعد از اینکه ما انشاهامون رو می خوندیم و درباره اش حرف می زدیم، با صدای قشنگش مطلبش رو می خوند ...

و چقدر نوشته هاش برای من جذاب و آموزنده بود ...

تمامِ روز انشای خانوم معلم رو توی ذهنم مرور می کردم ... 

یادش گرامی ... 

معلم بعدی هم کامران احمدپور ...

معلم انگلیسی دوم دبیرستان ما بود که فقط سه ماه به ما درس داد و بعد که فوق لیسانس قبول شده بود، به تهران رفت ...

از کلاس ایشون هم - خیلی زیاد - در زمینه شیوه های نوین آموزش زبان خارجه ...

و ادامه تحصیل و بررسی اخبار و مسائل روز جامعه خاطره دارم ...

خدا حفظش کنه ...

هر چه از معلم و استاد بنویسیم کمه ...

چون هر چه آموختیم از مهرورزی معلم ها و اساتید ما بود ...

از کوتاهی ها و کاستی های برخی از معلمان هم میشه نوشت که خوب و بد و موفق و ناموفق در هر قشر و شغلی هست ...

اما بمونه در روزهایی جُز این روز و هفته که این روزها برای پاسداشتِ مقام معلم هست ...

این روز بر تمام معلمان فرهیخته این مرز و بوم مبارک ... :)

به یاد استاد شهید مرتضی مطهری که به واقع متفکری بزرگ بود و هنوز هم مرور اندیشه های نابش راهگشا و قابل تأمل هست ...

راهش پررهرو باد ...

  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۰
  • یک خبرنگار ...

"جانِ عالم به فدای تو علی (ع)" ... 

"صد رحمت و صد آفرین بر دست و بر بازوی او" ... (+)

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۴
  • یک خبرنگار ...

شاعر می فرماید:

"روز مرد است و عجیب ! کادوی ما ناب است ...

گر چه این دُرِّ گرانقدر همان جوراب است!" ... :)

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۵
  • یک خبرنگار ...

خدا قوّت به کارگرانِ شریف و پُرتلاش ...

روز جهانی کارگر مبارک ...

به امیدِ توجه بیشتر و ارج نهادن به این قشرِ زحمتکش و تأثیرگذار ...

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۶
  • یک خبرنگار ...

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۵
  • یک خبرنگار ...

"زندگی؛ گُل به توانِ ابدیت ...

زندگی؛ ضربِ زمین در ضربانِ دلِ ماست ...

زندگی؛ هندسه ساده و یکسان نفس هاست" ... (+)

  • ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۱
  • یک خبرنگار ...

"ای کوی تو قبله مراد ادرکنی ...

ای دادرس روز معاد ادرکنی ...

ای گشته ز فرط جود و احسان و عطا ...

مشهور و ملقب به جواد (ع) ادرکنی" ...

  • ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۴۰
  • یک خبرنگار ...

پیام، پیامک، اس ام اس یا هر چی ...

وقتی واسه یکی می نویسیم و ارسال می کنیم ...

یه بارِ محتوایی داره با تأثیری آنی و مستقیم یا بلند مدت ، غیرمستقیم و ناخود آگاه ...

البته به شرطی که گیرنده -  واقعا - اون پیام رو بخونه یا ببینه ...

آخه - این روزها - خیلی ها حجم عظیم پیام های دریافتی شون رو نخونده حذف می کنند ... 

فرقی هم نمی کنه؛ پیامک، ایمیل، وایبر، واتس اپ و ...

موضوع اینه که پیام رسانی امروز دچار هرج و مرج، بیراهه و ناراستی های زیادی شده ...

از تهاجم و بمباران مطلب و عکس و فیلم به حریم شخصی ادلیست ها گرفته تا نادیده گرفتن وقت و زمان و تعدادِ پیام های ارسالی ...  

از طرفی دیگران، شماره ات رو در شبکه های اجتماعی موبایلی تو گروه های مختلف اد می کنند ...

تشکر میکنی و میای بیرون ... !

اما چه فایده ... ؟!

دوباره یکی دیگه و یه گروه دیگه ... ؟!

ما نخواهیم عضوِ هر گروه ریز و درشت باشیم و خواننده مطالبِ بسیار بسیار مهمشون، چه باید بکنیم ؟! ... :|

عوارض و عواقب، میزان و نحوه اثرگذاری پیام هایی که برای دیگران ارسال میشه هم که دیگه جای خود داره ...

برای مثال به این پیامک ها دقت کنید: 

"ناگهان دلت می گیرد؛

از فاصله بین آنچه می خواستی و آنچه هستی" ...

این جمله - ناخودآگاه - موجِ بزرگی از یأس و سرخوردگی رو به خواننده القا می کنه ...

خُب بنده خدا، چرا نمیگی:

ناگهان دلت پر می کشد برای آنچه که می خواهی باشی یا هر جمله و نوشته امید بخشی ... ؟!

یا این:

"اگر کسی هست که به فکر خوشحال کردنته ...

این یعنی خوشبختی" ...

خُب اگر اون یکی راهِ خوشحال کردنت رو اشتباه بره چی ... ؟!

یا شما اگر نخواهی اون یکی خوشحالت کنه، چه !؟ ... :|

این که دیگه خوشبختی نیست، دردسره ... !

سایر پیام ها و مطالب و تصاویر و فیلم های جورواجور هم که بماند ...

اینجاست که جا داره مخاطب ساکت، بی نظر و بدون عکس العمل نباشه ...

سکوت و تحمل چنین تهاجماتی - به طور نامحسوس - بر روان، باور و سبک فکری اش اثر سوء خواهد داشت ...

ابزارهای ارتباطی امروز، دیگه مثل سابق یک طرفه و محدود نیستند ...

بین گیرنده و فرستنده پیام فاصله و واسطه ای نیست ...

مخاطب میتونه - و باید - کنشی آنی و متقابل داشته باشه تا این چرخه ارتباطی از مسیر درستش منحرف نشه ...

کوتاه سخن اینکه؛

مرعوب و مسحور فضای ارتباطی کنونی نشیم ...

و اجازه ندیم هر پیام و اپلیکیشنی بر زندگی واقعی ما سایه بندازه و مُخل آسایش فردی و اجتماعی ما بشه ...

  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی