"سه شنبه؛
چرا تلخ و بی حوصله ... ؟!
سه شنبه؛
چرا این همه فاصله ... ؟!
سه شنبه؛
چه سنگین، چه سرسخت، فرسخ به فرسخ ...
سه شنبه؛
خدا کوه را آفرید" ... (+)
- ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۶:۲۸
"سه شنبه؛
چرا تلخ و بی حوصله ... ؟!
سه شنبه؛
چرا این همه فاصله ... ؟!
سه شنبه؛
چه سنگین، چه سرسخت، فرسخ به فرسخ ...
سه شنبه؛
خدا کوه را آفرید" ... (+)
"هر چه هستی، باش ...
با توأم ...
ای لنگر تسکین ... !
ای تکان های دل ... !
ای آرامش ساحل ... !
با توأم ...
ای نور ... !
ای منشور ... !
ای تمام طیف های آفتابی ... !
ای کبودِ ارغوانی ... !
ای بنفشابی ... !
با توأم ای شور، ای دلشوره شیرین ... !
با توأم ...
ای شادی غمگین ... !
با توأم ...
ای غم ... !
غم مبهم ... !
ای نمی دانم ... !
هر چه هستی باش ... !
اما کاش ...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش ... !
اما باش" ... !
"موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ...
ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است ...
تا شعله در سریم، پروانه اخگریم ...
شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است ...
ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم ...
پرواز بال ما، در خون تپیدن است ...
پر می کشیم و بال، بر پرده خیال ...
اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است ...
ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش ...
آیین آینه، خود را ندیدن است ...
گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی ...
پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است ...
بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را ...
خامیم و درد ما، از کال چیدن است" ...