سال ها پیش وقتی دانش آموزی بیش نبودم؛ نوشتن، بهترین و لذت بخش ترین سرگرمی ام بود ...
هیچ وقت خط خوبی نداشتم ...
بعدها که باید تندنویسی می کردیم هم که دیگه بدخط تر شدم ...
صد رحمت به خط دکترها ...
همیشه می گفتم: ای خدا ... !
چی میشه یکی یه خودکار صوتی اختراع کنه که بخونیم و اون خودش بنویسه ... !

تا اینکه تایپ اومد و من تا حدود زیادی خلاص شدم از خودکار به دست گرفتن ...
این بدخطی اما مانع از این نشد که من ننویسم ...
از همون دورانِ نوجوانی - با الگوپذیری از خواهرم - دفترچه هایی رو به ثبت مطالب، شعر، حدیث و هر آنچه که به نظرم جالب بود ...
اختصاص دادم ...
توی این دفترچه ها هر چی دوست داشتم، می نوشتم و هر جور ...
هیچ ترتیب و آدابی نداشت! ...
برای همین لذت بخش بود و آرامش دهنده ...
برعکس دفترچه های خاطراتم که همیشه مخفی می کردم - این دفترهای یادداشت در معرض دید عموم قرار داشت ...
گاهی هم امانت داده می شد به همکلاسی ها و حتی معلمان ...
کلا خواننده کم نداشت ...
هنوزم تعدادی از اونا رو دارم ...
اون دفترچه ها بعدها تبدیل به سررسید شدند و بعد از اون هم وبلاگ ...

به همین راحتی و به همین سادگی ...
هنوزم وبلاگ نویسی برای من همون قدر لذت بخش و آرامش دهنده هست ...
درباره این وبلاگ در صفحه نگارنده به طور کامل توضیح دادم ...
اردیبهشت امسال که بیاد سوژه نگار سه ساله میشه ...
در این سه سال اندازه سی سال دوستان خوب و با معرفت پیدا کردم؛ بی اغراق ...
در این مورد پُست های مختلفی داشتم:
قلم، خبرنگار، عید، تحول، وبلاگ، تبادل نظر، اختصاصی، ساحل و ...
بسیاری از وبلاگ نویسان و کاربران دنیای نت به این وبلاگ اومدند و کلیک رنجه کردند ...
بعضی فقط گذری داشتند و نظری نه ...
خیلی ها بسیار تأثیرگذار بودند ...

به برخی ها خیلی زحمت دادم ...
مثل دوست و طراح گرامی قالبِ قبلی وب در بلاگفا ...
و دوست عزیزی که در کوچ و اسباب کشی به بلاگ بیان همراهی و راهنمایی ام کرد، به خصوص اون اوائل تا اینجا غریبگی نکنم ...
بعضیا – اما - خاطرات خوبی برام نذاشتند که بماند ...
برخی به معنی واقعی کلمه؛ دوست بودند و وفادار ...
از خیلی هاشون خاطراتِ فوق العاده خوبی دارم ...
از وبلاگ نویسی، کامنت نویسی، رفت و آمدهاشون گرفته تا انواع برخوردهایی که باهام داشتند ...
اتفاقاتِ زیادی داشتیم؛ وبلاگ هایی که فیلتر شدند یا حذف، تعطیل کردند یا کوچ - با خبر یا بی خبر ...
همچنان و همیشه از همه اونایی که بی خبر رفتند دلخورم! ... :|
هر دوستی عادت و سبک مخصوصی برای خودش داره ...
برخی مثل ما به کامنت ها پاسخ میدن، بعضی نه ...
برخی تبعیضی جواب میدن ... !
یه عده هیچ لینکی ندارند ...
عده ای هم که منو یاد کارتون "سایمون در سرزمین نقاشی" می اندازند ...
شما یادتون نمیاد ...
یکی از کارتون های مورد علاقه ما بود ...

سایمون؛ پسر بچهای با موهای چتری و عینکِ گرد بود که بیشتر وقتش به نقاشی می گذشت و اپیزودهای داستان اغلب از جایی شروع می شد که اون وارد دنیای نقاشی هاش می شد ...
ماجراهای عجیب و غریب این کارتون - در واقع - بر اساس نقاشی هایی شکل می گرفت که سایمون قبلا اونا رو با گچ روی تخته سیاه شگفت انگیز اتاقش کشیده بود ...
یه قسمتی بود که نقاشی های نصفه نیمه دنبالش می کردند و اعتراض که چرا ما رو ناقص العضو کشیدی ... ؟!
اونجا بود که تازه سایمون متوجه شد چقدر نقاشی نیمه کاره داره ... ؟!
برای یکی چشم نکشیده بود؛ برای یکی دهن، یکی دست نداشت و یکی پا و ...
حالا حکایت برخی وبلاگ نویس هاست ... :)
راه اندازی وبلاگ و نیمه رها کردنش یا ایجاد و حذف مکرر وبلاگ های متعدد، چرا ... !؟
من نمی دونم ... !؟
یه چند تایی از دوستان هم هستند که همه جا اهل نظرند به ما که می رسند خصوصی اند؛ بیشتر ... !
خُب خواهر من چه کاریه ... !؟
دقیقا - چون خانومند، برام جای تعجب داره ... !
آخ آخ ...
یه عده هم که – فقط - سند تو آل (send to all) هستند ...
یه کامنت برمی دارند میذارند توی کوله پُشتی شون دوره می افتند در وبلاگ ها ...
کاری ندارند تو چی نوشتی، چی ننوشتی ... ؟!
مثل این آگهی هایِ چاپی از زیر در میندازند توی حیاط و دِ برو که رفتیم! ... :|
اما دوستانِ خوش ذوقی هم داریم که سوژه، تصویر و آهنگ پیشنهاد می کنند ...
و برخی که اهلِ خبرند؛ توی لینک نگار و مهمان نگار همراهم هستند ...
چه خصوصی، چه عمومی، چه خواننده ...
یه تعدادی از خوانندگان وبلاگ ندارند و از دوستانِ نزدیک یا همکلاسی های دانشگاه و همکاران قبلی و فعلی ام هستند یا خواننده هایی که از وبلاگ دوستان دیگه میان گاهی ...
عده ای هم که وبلاگشون رو تعطیل یا حذف کردند ولی همچنان بهمون لطف دارند ...
آهان؛ عده کثیری از دوستان هم وبلاگ نویسی رو رها کردند، رفتند توی لاین و وایبر و واتس آپ و تلگرام و چی و چی ...

مقتضای زمانه هست و خیلی هم مفید در مواردی ...
به شخصه اما وبلاگ نویسی رو بیشتر قبول دارم ...
چون تفکر بیشتری پُشت نوشته ها هست ...
درسته اطلاع رسانی و ارتباطات در شبکه های اجتماعی موبایلی لحظه ای هست اما احتمال خطا و نادرستی مطالب بیشتره ...
ضمن اینکه خیلی ها فقط عضوند و به کار حمل و نقل مطالب در گروه ها مشغولند ... !
بی آنکه تأملی داشته باشند یا اندیشه ای در حد همون یک لحظه ...
از این هم بگذریم؛ فعلا ...
به این موضوع در آینده بیشتر خواهیم پرداخت؛ ان شاءالله ...
یه موضوع مهم که سر برخی پُست ها پیش اومد و لازم هست که اشاره ای بهش داشته باشم اینه که من علاوه بر اینکه کامنت های ناشناس و نامفهوم رو نمایش نمیدم مگر در موارد خاص ...
یه سری از کامنت ها رو هم تأیید نمی کنم ...
اونایی که به هر دلیلی خلاف منافع ملی و مصالح نظام جمهوری اسلامی باشند یا خدای نکرده توهین و افترا به اشخاص حقیقی و حقوقی ...
این وسط اما – ممکنه – شرمنده برخی دوستانِ همراه هم بشم که از سر دلسوزی مطالبی می نویسند ولی به همون دلایل کامنت ها قابلِ نمایش نیستند ...
کماکان شرمنده ام و امیدوارم عذرم رو پذیرا باشند ...
اما برسم به بحث شیرین تبادل لینک ...

دوستان قدیمی بارها اینو خوندند و براشون تکراریه که من بیشتر از تبادل لینک؛ تبادل نظر و اشتراک فکر و اندیشه و حضور و مشارکت در بحث ها برام مهم هست ...
برای همین لینک هایی که در صفحه اول نمایش داده میشند شامل دوستانِ همراه هست ...
یه تعدادی از همین عزیزان هم - البته - کمی تا قسمتی همراهی شون کمرنگ شده ...
با این حال من همچنان به حضور بیشترشون امیدوارم ...
اسامی وبلاگ هایِ مابقی دوستان که از سر لطف سوژه نگار رو لینک کرده اند ولی به هر دلیلی در مباحث وبلاگ حضور ندارند رو در صفحه تبادل لینک آوردم ...
بدون شک دوستانی که حضورشون پررنگ تر بشه اسمِ زیبای وبلاگشون رو به فهرست دوستانِ صفحه اول اضافه خواهم کرد ...
ان شاءالله ...
دوستان و وبلاگ نویسانی هم که مایل به تبادل لینک هستند اینجا اعلام کنند؛ با کمال افتخار لینک خواهند شد ...
البته در صورت امکان و پس از بررسی ... :)
اگر وبلاگ دوستی هم از قلم افتاد، بزرگواری کرده بهم یادآوری کنه تا حتما ثبت کنم ...
انتقاد و پیشنهادی هم اگر هست به دیده منت ...
خُب فعلا همین ...
و ممنون از تمامِ خوانندگان ...
خداوند رو شاکرم که تا به امروز توانم داد و شوق برای نوشتن ...
و بعد از این هم: "هر چه خدا خواست همان می شود" ...
اینم - مثل همیشه - حُسن ختام مطلب:
"خدایا چنان کن سرانجام کار - تو خشنود باشی و ما رستگار" ...
و اینکه بیشتر مراقب مایسطرون ها باید بود ...