- ۲۶ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۸
"بارالها؛
در هر مشکلی تنها نقطه اتکایم تویی،
در هر شدت و سختی امیدم به توست ...
و تنها سِلاح و پناهم در هر امری تو هستی ...
بارالها؛
من در غم هایی که دل ها می لرزند ...
و راه های چاره مسدود می گردند،
در مشکلاتی که دوستان رهایم ساخته ...
و دشمنان زبان به شماتتم می گشایند،
تنها به سوی تو روی می آورم ...
به درگاهِ تو شِکوه می کنم،
چرا که جُز به سوی تو – هرگز – میل و رغبتی ندارم،
تو نیز – هرگز – امیدم را به یأس مبدل نمی کنی ...
و گشایشی در کارم فراهم می سازی ...
پس تو ای خدای من؛
تنها تویی صاحب هر نعمت و غایت هر رغبت" ...
از دعاهای امام حسین (ع) ...
پی نوشت:
روزه داری در گرمای تابستون خیلی سخته ...
به ویژه اینکه اصلا بارون نداشتیم! ...
با این حال امسال به این جمله بیشتر فکر کردم ...
"هیچ روزه داری گرسنگان را درک نمی کند ...
چون امید به افطار دارد" ...
نه که خدای نکرده ارزش روزه داری رو پایین بیاریم ...
نه ... !
اینکه به 17 ساعت گرسنگی و تشنگی ماه رمضون امسال غرّه نشیم ...
درسته برخی این حرف ها و پیام ها رو برای توجیه روزه نگرفتن به کار می برند ...
اما میشه ازش درس گرفت ...
و بیشتر به فلسفه روزه داری فکر کرد ...
و دیگر اینکه؛
اللهم اشبع کلّ جائع ...
بالاخره بعد هشت روز از آغاز ماه مبارک رمضان یه سوژه خوب از ماه عسل دیدم ...
امشب "آن بیست و سه نفر" مهمان برنامه بودند ... (+)
از یه طرف خوشحال بودم به خاطر جذابیتی که این موضوع برام داشت از طرفی هم نگران که نکنه حق مطلب ادا نشه ...
که خدا رو شکر؛ خوب بود ... (+)
اغلب حاضران که از قهرمانان داستان بودند، صحبت کردند ...
از اعزامشون به جبهه گرفته تا اسارت و خاطراتش ...
عجیب ترین قسمت این ماجرا برام مدت اسارت این نوجوانان هست؛
8 سال و 3 ماه و 17 روز ... !
یعنی بهترین سال های رشد و شادابی شون رو اسیر بودند ...
و تقریبا تمام سال های دفاع مقدس ... !
در جریان عملیات بیت المقدس در سال 1361- عملیاتی که موجب آزاد سازی خرمشهر شد - تعدادی از نوجوانان ایرانی در بصره به دست نیروهای عراقی اسیر شدند ...
متوسط سن این گروه 23 نفره رو نوجوانان 13 تا 16 ساله تشکیل می داد ...
بعثی ها در اون سال سعی کردند از حضور این نوجوانان در جنگ استفاده ابزاری کنند و جنگی روانی علیه ایران راه بندازند ...
6 روز بعد اسارت؛ آن 23 نفر رو به دیدار تبلیغاتی با صدام می برند ... (+)
احمد یوسف زاده؛ یکی از این آزادگان هست که خاطرات اسارت خود و 22 نفر دیگر در سال های 1359 تا 1367 رو در کتابی به نام " آن بیست و سه نفر " منتشر میکنه ... (+)
پاراگرافی دردناک از این کتاب:
"سیلی و اسیری ملازم یکدیگرند ...
اگر بیست سال جایی اسیر باشی، آغاز اسارتت درست زمانی است که اولین سیلی را میخوری ... !
اولین سیلی حس غریبی دارد. یک دفعه ناامیدت میکند از نجات و خلاصی و همه امیدت به سمت خداوند میرود" ...
اگر چنانچه مهمانی امشب ماه عسل رو ندیدید و نمی رسید قسمت دوم این گفتگو - که فردا شب در همین برنامه انجام میشه - رو ببینید ...
خلاصه ای مفید از حکایت آن 23 نفر رو در این لینک بخونید ...
"خدایا ...
رمضان ماهِ مهمانی توست ...
سفره ات هر روزِ سال پهن بوده،
ولی این روزها پذیرایی ها ویژه است ...
از خوانِ گسترده ات چشم و دلی سیر می خواهم ...
شکمِ سیر را هر روز قبل از رمضان مرحمت نموده ای" ...
با تشکر از: