سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشتن» ثبت شده است

4 روز از سال جدید هم گذشت ...

انواع و اقسام خبرها رو تو این مدت نوشتم، خوندم و شنیدم ... 

یادمه یه روز تو یکی از کلاس های دانشکده یکی از استادان خبر می گفت: روزی میرسه که مردم توسط خبر بمباران میشن ...

ما باید برای اون روز آماده باشیم ...

بمباران خوب نیست حالا هر چی که باشه ...

اون روز تصور این حرف ها برام سخت بود ...

اما روز به روز و سال به سال به چشم دیدم این پیش بینی استاد رو ... 

در تمامِ این سال ها آنچه خیلی برام اهمیت داشت منبعِ خبر بود ...

و خیلی عذاب کشیدم از ورود کُپی – پیست به دنیای خبر ...

دوستان و همکارانم می دونند یکی از حساسیت های من تو اخبار ذکرِ منبع هست و صحتِ خبر ...

در این کار به حدی سختگیرم که گاه مورد اعتراضِ برخی همکاران قرار می گیرم ...

وقتی خبرهاشون رو به همین علت پس میدم تا بازنویسی کنند ...

انتشار خبرِ نادرست و اطلاع رسانی بر اساس شایعات به امید تکذیب و تصحیح های بعدی رو قبول ندارم ...

کاری که متأسفانه رویه بسیاری از مراکز خبری امروز ماست ...

در روزهایی که گذشت دو موضوع منو به این فکر وا داشت که در سال جدید بیش از پیش به اصول خبری ام پایبند باشم ...

و خیلی بیشتر از قبل مراقب باشم ...

یک تجربه از دیگران هست که منم میتونم ازش درس بگیرم ...

گرچه خدا رو شکر در این موارد ملاحظه می کنم ...

و اون خبر پناهندگی شهید دانایی فر بود که یک سال تموم برخی رسانه ها درباره اش نوشتند و مایه عذاب خانواده اش شدند ...

نمیخوام بگم از خبرها چشمپوشی بشه ...

اما نحوه خبررسانی خیلی مهمه ...

این جور خبرها حتما باید تحلیلی باشه و با دلیل و مدرک کافی و الّا نباید بهش اهمیت داد چون میره تو سبدِ شایعات ... 

دیگری هم برای خودِ من اتفاق افتاد ...

می نویسم تا یادم بمونه که دوباره مرتکب این اشتباه نشم ...

یکی از منابع خبری معتبر که می شناسم خبری برام ارسال کرد که در وهله اول به درستی اش شک کردم ...

چاره اش یه سرچ ساده بود ...

اما نشد ...

چون منبع خبری دوم هم اینو فرستاد ...

خبری که قبلا هم بارها منتشر شده بود ...

احتمالا به خاطر ضیق وقت یا شاید کاهلی ناشی از سرچ های فراوانِ قبلی نشد که خودم هم تحقیق کنم ...

به منابع خبری ام اعتماد کردم و خبر رو منتشر کردم با آدرس ... 

بعد که متوجه نادرستی و کهنگی اتفاق شدم؛ دوست نداشتنی ترین کار خبر رو انجام دادم یعنی تکذیب و تصحیح اون ...

و به منابع خبری قبلی هم اطلاع دادم ...

خبر موجود عجیبی هست ...

لحظه ای که متولد میشه می میره ...

خبر عمر نداره اما روح داره ...

نتایج و تأثیرات زیادی داره؛ امید میده یا ناامید میکنه، زخمی میکنه یا التیام می بخشه، راهگشاست یا مشکل سازه ...

مثل هر کار دیگه ای باید مراقب بود ...

سپاس از دوست برای قاصدک ... 

خُب ...

اما برسم به سوالی که براتون تدارک دیدم ... :)

بهترین خبری که دوست دارید امسال بشنوید، چیه ... ؟!

  • ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۵۱
  • یک خبرنگار ...

سلام ...

شده تا حالا به نقش اعداد در زندگی آدم ها فکر کنید ... ؟!

برخی عددها برای ما خاص شده و میشه به هر دلیلی ... 

مثلا عدد هفت، بیست یا چهل ...

همین طور 110، 313 یا 1000 ...

بعضی اعداد هم برای بعضیا یه جور دیگه خاص شده مثل شش تایی ها! ... :))

یا مثلا صدتایی ها ... !

این آخری واسه ما خبرنگارها در هر رسانه ای که باشیم یه جورایی خوش یُمن و مبارکه ...

واسه همین یه سری صدتایی ها خبرسازند ...

مثل صدتایی ها در ورزش، فرهنگ، سیاست و ... 

من قبلا یه صدتایی در بلاگفا داشتم و اونجا در قسمتِ نظرات از دوستانم تشکر کردم ... (+)

گرچه اون موقع من و بلاگفا در شمارشِ پُست ها اختلافِ نظر داشتیم! ... :)

و البته که نظر من مهم تر بود! ... :))

این بار – هم - درسته بلاگ بیان با ما تفاهم نداره ...

اما مهم اینه که این یکصدمین پُستِ سوژه نگار هست که – اینجا - تقدیم شما میشه ... 

هرچند هنوز 100 روز نشده که اینجام - یادِ وعده صد روزه رئیس جمهور افتادم! ... :|

قصد داشتم هر کدوم زودتر به صد رسید، پستِ اختصاصی بذارم بابت تشکر از شما و یادگاری برای خودم ...

که خُب تعدادِ مطالبم از تعدادِ روزها جلو زد ... !

در یک نگاهِ اجمالی به عملکرد وبلاگ باید بگم که:

اینجا نه رتبه الکسا برام مهم هست، نه پیج رنک گوگل، نه حتی تعداد بازدیدها ... 

اینجا برای من مفید بودن مطالب، تبادل نظر و اندیشه، دوستی، احترام و درک متقابل و ارتباط دوسویه با مخاطب مهم بوده و هست ...

و البته حضور و مشارکت دوستانم ...

به قولی "لذت داشتنِ یه دوست خوب تو یه دنیای بد ...

مثلِ خوردن یه فنجون قهوه گرم تو هوای سرده ...

درسته که هوا رو گرم نمیکنه ولی آدمو دلگرم میکنه " ...

خدا رو شکر می کنم ...

با همون دعایِ همیشگی ...

"خدایا چنان کن سرانجام کار / تو خشنود باشی و ما رستگار" ...

و از تمام دوستان خوبم که در این سال ها همراه و هم کلامم بودند، کمال تشکر رو دارم ... 

  • ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۰۴:۱۵
  • یک خبرنگار ...

چهارشنبه پیش بود که در وبلاگی خوندم: 

اهالی خراسان شمالی وقتی خونه ای میخرند یا کاشانه ای اجاره می کنند،

نمیگن: اسباب کشی کردیم، میگن: کوچ کردیم ...

نوشته بود: 

"اسباب‌کشی اعم از کوچ است؛ بی‌ بازگشت است. کندن است. به ‌جا نگذاشتن است.

رجعت ندارد. هجرت هم. فیزیکی است. اما کوچ فرق دارد ... 

در کوچ می‌توانی با تغییر آب ‌و هوا برگردی. به اصلت. به خاطره‌ هایت.

می‌توانی برگردی و از خاطره‌ها رؤیا بسازی.

مثل اسباب‌کشی نیست که برایش شعر (رفتم / رفتی / ماند؛ خاطره‌ها) را بسرایی.

اسباب‌کشی سبب‌ها را می‌کُشد ... !

کوچ اما مثال - هزار دلیل برای رفتن و یک دلیل برای برگشتن - را می‌ماند" ...

این دیدگاه خیلی واسم تازگی داشت ... 

طبق این تعریف من – اگر به خواست و اراده ام باشه – هیچ وقت اهلِ اسباب کشی نیستم ... !

و تازه فهمیدم که چرا دلم نمیاد سوژه نگارِ بلاگفا رو تعطیل کنم ... !

البته دامنه ir رو از وبلاگ قبلی به بیان انتقال دادم ...

حالا دوستان بلاگفایی راحت میتونند به وبلاگم تشریف بیارند

چون بلاگفا مشکلی با لینکِ آدرسِ soozhenegar.ir نداره ... !

اما اشکالِ زیادی توی نوشته های قبلی ام - اونایی که ارجاع به پُست های قبلی داشتند -

به وجود میاد که به مرور درستش می کنم...

ان شاء الله ...

هنوز به نرم افزار مهاجرت بلاگ بیان اعتماد ندارم ... !

اگرچه در برنامه ام هست ...

همین طور قالب و پیوندهای وب که تغییر خواهد کرد ...بازگشت

یه تبلیغ هم برای صفحاتِ مهمان نگار و لینک نگار داشته باشم ...

لطف کنید سوژه های پیشنهادی تون رو در صفحه مهمان نگار بنویسید تا در موردش بحث و گفتگو کنیم ...

لینک های داغ و دیدنی و خوندنی دنیای نت رو هم - در صورت تمایل -

در صفحه لینک نگار ارسال کنید تا با نامِ شما بازنشر بدیم ...

البته من خودم هم خبرهای مهم و لینک های جالب روز رو براتون در صفحه لینک نگار میذارم ...

همچنان به این اصل باور دارم که بیشتر مراقب مایسطرون ها باید بود ... 

و باز هم برای رسیدن به این هدف به کمک، مراقبت و نظرات، پیشنهادها و انتقادات شما نیازمندم ...

راستی ...

این جمله هم در اون پُست بود: 

"بعضی‌ ها از زندگی آدم‌ نمی‌روند؛ کوچ می‌کنند" ...

  • ۲۳ آذر ۹۳ ، ۰۲:۱۰
  • یک خبرنگار ...

 

سلام،
به وبلاگِ من خوش آمدید ... :)
این اولین یادداشتم در بلاگ بیان است ...
از بلاگفا اومدم ... (+)

نوشتن؛ دغدغه همیشگی ام بوده و هست ...
و البته شغل فعلی من ...
سوژه؛ خمیرمایه هر اثر و نوشته ای است ...
شاعر میگه:
"یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت ...
در بند این مباش که مضمون نمانده است" ...
بنابراین برای نوشتن همیشه سوژه هست ...
فقط انگیزه میخواد و اراده ...
امید که به لطفِ خداوند متعال این وبلاگ مفید باشه و پایدار ...
 

  • ۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۸:۰۱
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی