فانوس فریاد
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ق.ظ
"بانوی شبهای روشن، فانوس فریاد در باد ...
تک یادگار رسالت، در رجعت کفر و بیداد ...
تنها تو بودی و تنها، در قحط مردیّ و رادی ...
مَردِ تو ـ افسوس ـ در بند، رجّالهها ـ آه ـ آزاد ...
تنها تو مِعجَر نهادی، طوفان شدی ایستادی ...
شاید که احیا کنی باز، آن عهدها ـ رفته از یاد ـ
هر جا ز غیرت نشانی، از گونه نیلی تو است ...
از پهلوی تو گرفته است، بنیان توحید بنیاد ...
شهر پیمبر چه خاموش! محراب و منبر، فراموش !
تنها تو بودی و تنها، از مأذن عدل ، فریاد ...
خاک تو پنهان و یعنی: تو در زمین در نگُنجی ...
جایی که جناتِ عدن است از آبِ مَهر تو آباد ...
بانوی شبهای روشن، تو جانی و این جهان تن ...
از شوق تو مِهر تابید، از شور تو زندگی زاد" ...
حجتالاسلام
سید ابوالقاسم حسینی ...