سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۱۷۱ مطلب با موضوع «شاعر نوشت» ثبت شده است

"در خویش می سازم تو را، در خویش ویران می کنم ...

 می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم ...

جانی به تلخی می کَنم، جسمی به سختی می کشم

 روزی به آخر می برم، خوابی پریشان می کنم ...

در تار و پود عقل و جان، آب است و آتش، توأمان ...

 یک روز عاقل می شوم، یک روز طغیان می کنم ...

 یا جان کافر کیش را تا مرز مُردن می برم ...

 یا عقل دور اندیش را تسلیم شیطان می کنم ...

 دیوار رویاروی من از جنس خاک و سنگ نیست ...

 یک عُمر زندان توأم، یک عُمر کتمان می کنم ...

 از عشق از آیینِ تو، از جهلِ تو، از دینِ تو ...

 انگشتری دارم که دیوان را سلیمان می کنم ...

 یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم ...

 می ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می کنم" ... (+)

  • ۰۷ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۲۶
  • یک خبرنگار ...

"ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال ...

آقای من امشب غزل تغییر کرده ...

شعرم فضای تازه ای تصویر کرده ...

شعرم همیشه گفتن - آقا بیا – بود ...

ذکر قنوتم خواندن - آقا بیا – بود ...

امشب ولی دیدم که اینجا جای تو نیست ...

بین تمام قال ها آوای تو نیست ...

دیگر میا اینجا کسی در فکرتان نیست ...

اصلا نیاز هیچ کس صاحب زمان (عج) نیست ...

زن ها گرفتار اصول خاله بازی ...

مردان پی راهی برای پول سازی ...

در اولویت کسب و کار است و تجارت ...

حالا اگر فرصت زیاد آمد، عبادت ...

روزی هزار و خورده ای دعوا سرِ پول ...

اصلا تمام حرص و جوش ما سر پول ...

این سینما هم که طرفدارش زیاد است ...

بیچاره مأمور بلیط کارش زیاد است ...

یا مش ماشالا یا وفا یا کیفر و آل ...

این تازه بحث سینما، منهای فوتبال ...

هی اِل کلاسیکو، پلی آف، لیگ برتر ...

یک جمعه حساس و شهرآورد دیگر ...

کنسرت موسیقی پاپ و رپ، کلاسیک ...

میز و موبایل و ماشین و ویلا و پیک نیک ...

جشن تولد، سیسمونی، عقد و عروسی ...

آهنگ تازه، تیپ نو، موی تیفوسی ...

شیطان ملعون لشکری کرده مهیّا ...

ذهن من و امثال من درگیر اینها ...

حالا تو اصلا جای من، با این مشقت ...

وقت دعای ندبه می ماند برایت ... ؟!

جمعه که تعطیل است و دائم خواب ماندیم ...

خیلی هنر کردیم اگر یک عهد خواندیم ... 

ما شیعه ایم اما فقط در ثبت احوال ...

ما بی بخاریم و گرفتاریم و بی حال ...

ما را هوایِ نفسمان بیچاره کرده ...

با هر گناهی بینمان افتاده پرده ...

عیسی نفس ، جانی بده این مُرده ها را ...

لطفی کن و دستی بکش روی دل ما ...

آقای من بیدارمان کن این چه حالیست ... ؟

ولله در افکارمان جای تو خالی است ... !

مُردیم از بس حرص و جوش پول خوردیم ... !

از تو جدا ماندیم و آخر گول خوردیم ...

آقا ببخشم جان تو ... ! جان عمویت ... !

شرمنده از روی توأم، قربان رویت ...

پایان شعرم را عوض کردم دوباره ...

از شعرهای قبلی ام خواندم دوباره ...

دق کردم از بس گریه کردم کی میایی ... ؟!؟!

امیدوارم جمعه دیگر بیایی" ... !!!

داود رحیمی ... (+)

  • ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۶
  • یک خبرنگار ...

"تو فدایی خدایی ... 

مست عطر کربلایی ... 

جانباز شیمیایی ...

گرچه با کپسول اکسیژن مُجابت کرده اند ...

مادرت می گفت: دکترها جوابت کرده اند ...

مرگِ تدریجی ست این دردی که داری می کِشی ...

مُنتها با قرص هایِ خواب خوابت کرده اند ...

خواب می بینی کسی جویایِ احوالِ تو نیست ...

یا برای مصلحت ها انتخابت کرده اند ...

خواب می بینی که در سر دشتی و گیلان غرب ...

خواب می بینی که بر آتش ، کبابت کرده اند ...

از شلمچه تا حلبچه، وسعت کابوس توست ...

خواب می بینی مورخ ها کتابت کرده اند ...

خواب می بینی نفس در سینه تنگی می کند ...

خواب می بینی مث سرپُل خرابت کرده اند ...

روزگار بی وفا قلب تو را سوزانده است

با جناح و باند بازی ها کبابت کرده اند ...

خواب می بینی که مسئولان بنیاد شهید ...

بر سر دروازه های شهر قابت کرده اند ...

از خدا می خواستی که محشور باشی با حسین (ع) ...

خواب می بینی دعایت را اجابت کرده اند ...

میپری از خواب و می بینی شهید زنده ای ...

با چه معیاری ، نمی دانم حسابت کرده اند ... ؟!

شعر من گویای احوالِ دلِ تنگ تو نیست ...

قطره قطره در وجود خود مُذابت کرده اند" ... (+)

شاعر: اصغر عظیمی مهر

صدا: مجتبی رمضانی

پی نوشت:

این شعر و فایل صوتی بعد از خوندن درد دل همکار حماسه نگارم که هم نفس با جانبازی شیمیایی شده بود (+) به یادم اومد ...

تمام وجودم پُر از درد شده از تجسمِ صدای خس خسی که از درکش عاجزم ... 

"یا طبیب من لا طبیب له" ...

  • ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۲۰
  • یک خبرنگار ...

"همچو موجم یک نفس آرام نیست ...

       بس که طوفان زا بود دریای دل" ... (+)

  • ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۱
  • یک خبرنگار ...

"غم مخور، ایام هجران رو به پایان می ‏رود ...

این خُماری از سر ما میگساران می ‏رود ...

پرده را از روی ماه خویش بالا می ‏زند ...

غمزه را سر می‏ دهد، غم از دل و جان می ‏رود ...

بلبل اندر شاخسار گُل هویدا می ‏شود ...

زاغ با صد شرمساری از گلستان می‏ رود ...

محفل از نور رخ او، نورافشان می‏ شود ...

هر چه غیر از ذکر یار، از یاد رندان می‏ رود ...

ابرها، از نور خورشید رخش پنهان شوند ...

پرده از رخسار آن سرو خرامان می ‏رود ...

وعده‏ دیدار نزدیک است ‏یاران مُژده باد ...

روز وصلش می ‏رسد، ایام هجران می ‏رود" ... 

امام خمینی (ره) ... (+)

  • ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۵۷
  • یک خبرنگار ...

"بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم" ... (+)

  • ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۳۸
  • یک خبرنگار ...

"گفتم: بدوم تا تو همه فاصله ها را" ... (+

  • ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۹
  • یک خبرنگار ...

"ای دل به کوی عشق گُذاری نمی‌ کنی ...

اسباب جمع داری و کاری نمی‌ کنی ...

چوگان حُکم در کف و گویی نمی‌ زنی ...

بازِ ظفر به دست و شکاری نمی ‌کنی ...

این خون که موج می‌زند اندر جگر تو را ...

در کار رنگ و بوی نگاری نمی ‌کنی ...

مُشکین از آن نشد دَم خُلقت که چون صبا ...

بر خاکِ کوی دوست گُذاری نمی ‌کنی ...

ترسم کز این چمن نبری آستینِ گُل ...

کز گُلشنش تحمل خاری نمی‌ کنی ...

در آستینِ جان تو صد نافه مُدرَج است ...

و آن را فدایِ طُره یاری نمی‌ کنی ...

ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک ...

و اندیشه از بلای خُماری نمی‌ کنی ...

حافظ برو که بندگیِ بارگاهِ دوست ...

گر جُمله می‌کنند تو باری نمی‌ کنی" ... (+)

  • ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۰۹
  • یک خبرنگار ...

هواتو کردم ... (+)

  • ۰۸ بهمن ۹۳ ، ۲۰:۲۱
  • یک خبرنگار ...

"دلی که غیب نمای است و جام جم دارد ...

زِ خاتمی که دمی گُم شود چه غم دارد ...

به خط و خال گدایان مده خزینه دل ...

به دست شاه وشی ده که محترم دارد ...

نه هر درخت تحمل کند جفای خزان ...

غلام همت سروم که این قدم دارد ...

رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست ...

نهد به پای قدح هر که شش درم دارد ...

زر از بهای می اکنون چو گُل دریغ مدار ...

که عقل کُل به صدت عیب متهم دارد ...

ز سِر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان ...

کدام مَحرم دل ره در این حَرم دارد ...

دلم که لافِ تجرد زدی کنون صد شغل ...

به بوی زلف تو با باد صبحدم دارد ...

مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری ...

که جلوه ی نظر و شیوه کَرم دارد ...

زِ جیب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست ...

که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد" ...

  • ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۲۲:۵۴
  • یک خبرنگار ...
  • ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۱۳
  • یک خبرنگار ...

"از دلِ خود به دلِ دوست سفر باید کرد" ...

  • ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۵۹
  • یک خبرنگار ...

"جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی ...

به درختانِ خیابان تو عادت دارم" ... 

پ. ن:

ببینید؛ اگر دوست دارید ... (+)

... 

اینم پُستِ حجت الاسلام شهاب مرادی در اینستاگرام ...

گنجشک سیخی 5 هزار تومان !! ... (+)

  • ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۹:۱۰
  • یک خبرنگار ...

استاد مشفق کاشانی شاعر پیشکسوت درگذشت ... (+)

"مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز ...

چشم در راه تو صاحب نظرانند هنوز ...

 لاله ها، شعله کش از سینه داغند به دشت ...

در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز ...

 از سرا پرده غیبت، خبری باز فرست ...

که خبر یافتگان، بی خبرانند هنوز ...

 رهروان، در سفر بادیه حیران توأند ...

 با تو آن عهد که بستند، برآنند هنوز ...

 ذره ها در طلب طلعت رویت با مهر ...

 هم عنان تاخته چون نوسفرانند هنوز ...

 طاقت از دست شد ای مردمک دیده ! دمی ...

پرده بگشای که مردم نگرانند هنوز" ...

  • ۲۹ دی ۹۳ ، ۰۹:۳۱
  • یک خبرنگار ...

"قیمتِ وصل نداند مگر آزرده هجر" ...

  • ۲۴ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۹
  • یک خبرنگار ...

 "ماه فرو ماند از جمالِ محمد (ص) ...

  سرو نباشد به اعتدالِ محمد (ص) ...

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست  ...  در نظر قدر با کمالِ محمد (ص) ...

وعده ی دیدار هر کسى به قیامت  ...  لیله اسرى شب وصالِ محمد (ص) ...

آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى  ... آمده مجموع در ظلالِ محمد (ص) ...

عرصه گیتى مجال همت او نیست  ... روز قیامت نگر مجالِ محمد (ص) ...

و آن همه پیرایه بسته جنتِ فردوس‏  ... بو که قبولش کند بلالِ محمد (ص) ...

همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد  ...  تا بدهد بوسه بر نعالِ محمد (ص) ...

شمس و قمر در زمین حشر نتابد  ...   نور نتابد مگر جمالِ محمد (ص) ...

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد  ...   پیش دو ابروى چون هلالِ محمد (ص) ...

چشم مرا تا به خواب دید جمالش  ...  خواب نمى‏ گیرد از خیالِ محمد (ص) ...

سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى ...

عشق محمد (ص) بس است و آل محمد (ص)" ...

پی نوشت:

یادش بخیر ...

از معدود شعرهایی بود که دورانِ دانش آموزی حفظش کرده بودیم ... :)

  • یک خبرنگار ...

سالگردِ آغازِ امامتِ امید دل ها، یوسفِ زهرا (س)، بقیه الله الاعظم (عج) مبارک ...

"بگذار تا به لهجه باران بخوانمت" ...

  • ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۲:۳۹
  • یک خبرنگار ...

"المنة لله که در میکده باز است ...

زان رو که مرا بر در او روی نیاز است ...

خُم‌ ها همه در جوش و خروشند زِ مستی ...

وان مِی که در آنجاست حقیقت نه مجاز است ...

از وی همه مستی و غُرور است و تکبر ...

وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است ...

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم ...

با دوست بگوییم که او محرم راز است ...

شرحِ شکنِ زُلف خم اندر خم جانان ...

کوته نتوان کرد که این قصه دراز است ...

بار دل مجنون و خم طره لیلی ...

رخساره محمود و کف پای ایاز است ...

بر دوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم ...

تا دیده من بر رُخ زیبای تو باز است ...

در کعبه کویِ تو هر آن کس که بیاید ...

از قبله ابروی تو در عین نماز است ...

ای مجلسیان سوزِ دل حافظِ مسکین ...

از شمع بپرسید که در سوز و گداز است" ...

  • ۰۱ دی ۹۳ ، ۰۲:۰۲
  • یک خبرنگار ...

"بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست " ...

  • ۱۸ آذر ۹۳ ، ۱۲:۲۴
  • یک خبرنگار ...

"موجیم و وصل ما، از خود بریدن است ...

ساحل بهانه ای است، رفتن رسیدن است ...

تا شعله در سریم، پروانه اخگریم ...

شمعیم و اشک ما، در خود چکیدن است ...

ما مرغ بی پریم، از فوج دیگریم ...

پرواز بال ما، در خون تپیدن است ...

پر می کشیم و بال، بر پرده خیال ...

اعجاز ذوق ما، در پر کشیدن است ...

ما هیچ نیستیم، جز سایه ای ز خویش ...

آیین آینه، خود را ندیدن است ...

گفتی مرا بخوان، خواندیم و خامُشی ...

پاسخ همین تو را، تنها شنیدن است ...

بی درد و بی غم است، چیدن رسیده را ...

خامیم و درد ما، از کال چیدن است" ...

  • ۰۷ آذر ۹۳ ، ۲۲:۳۰
  • یک خبرنگار ...

"اى پروردگارِ من؛

از آنچه بر سرم آمده دلتنگ و بی طاقتم

و قلبم از تحمل آنچه بر من رخ داده لبریز از غم شده است ...

و تو بر رفع گرفتارى من و دفع آنچه در آن افتاده‏ ام، قادرى ...

پس قدرتت را درباره من به کار بر؛ اگر چه از جانب تو سزاوار آن نباشم ...

ای صاحب عرش بزرگ" ...

شهادت  امام سجاد (علیـ السلام ـه)؛ صبورترین آقای عالم تسلیت باد ... 

  • ۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۸:۴۳
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی