"عبادت به جُز خدمتِ خلق نیست" ... (+)
- ۲۵ اسفند ۹۳ ، ۰۸:۵۳
گاهی اوقات این جوک ها هم کم آموزنده نیستند ... !
مثل این:
"یه کافی شاپ تو استرالیا با این کارش سعی کرده کمى ادبِ کلامى در مردمش ایجاد کنه:
یک قهوه = 5 دلار ...
یک قهوه لطفا = 4 دلار و پنج سنت ...
صبح بخیر، یک قهوه لطفا = 4 دلار ...
مسلما مردم ترجیح میدن به ازای کمی مؤدب بودن یک دلار کمتر پرداخت کنند ...
من اگه برم تو این کافى شاپ، میگم:
سلام صبح بخیر، حالتون خوبه ان شاءالله ؟! بچه ها خوبن ؟! همسر گرام خوبن ... ؟! بى زحمت، قربون دستتون، اگه زحمتى نیست یک قهوه لطفا، اصلا شما بشینید خودم میریزم" ! ... :))
کاری به جوک و واقعی بودن یا صحت این ماجرا ندارم ...
برام جالبه چه ظریف میشه آموزش داد ... ؟!
و امر به معروف و نهی از منکر کرد ... !
همین ...
"خوشتر زِ عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ... ؟!
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست ... ؟!
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار ...
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست ... ؟!
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار ...
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست ... ؟!
معنی آب زندگی و روضه ارم ...
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست ... ؟!
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند ...
ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست ... ؟!
راز درون پرده چه داند فلک خموش ...
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست ... ؟!
سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست ...
معنی عفو و رحمتِ آمرزگار چیست ... ؟!
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست ...
تا در میانه خواسته کردگار چیست"؟! ... (+)
همه روزها متعلق به شهداست ... (+)
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...
و سریالی شده برای خودش این کلیپ بیژن؛ دانش آموزِ شیب، بام ... !
این بار از زاویه ای دیگر به این ماجرا نگاه کنیم ...
"چرا در شمال ایران بام بسیاری از خانه ها را شیب دار می سازند" ... ؟!
"جنگل سرمایه ملی است یعنی چه" ... ؟!
دو سوال معروفی که خیلی ها سال ها پیش در بلوتوث موبایلشون از زبان معلم جوانی شنیدند که از دانش آموز 9 ساله اش میپرسه ...
بیژن؛ دانش آموز زرنگی که فقط در امتحانات شفاهی هول می شد ...
مثل خیلی از دانش آموزان دیگه ...
اما توزیع و پخش این فیلم چند دقیقه ای براش گرون تموم شد ...
به قیمت از دست دادن آرامش تحصیلی اش ...
به گفته خودش - در مصاحبه هایِ کتبی و تصویری که امسال ازش تهیه شد – دوم راهنمایی بود که فیلمش رو دید ...
و اول دبیرستان که رسید؛ از تمسخر دیگران کلافه شد و ترک تحصیل کرد ... !
در 6 ماه گذشته به گچ کاری ساختمون روی آورد ...
ولی آقا معلم تموم تلاشش رو کرد که هر طور شده آقا بیژن رو به ادامه تحصیل تشویق کنه ...
او خودش خبر ترک تحصیل این دانش آموز رو رسانه ای کرد بلکه بتونه جلوی این کار رو بگیره ...
و خدا رو شکر که جامعه فهیم ما خیلی بیشتر از اونایی هستند که موجباتِ رنجش این نوجوان رو فراهم کردند ...
معلم، اطرافیان، رسانه ها و مسئولان بالأخره موفق شدند آقا بیژن رو به ادامه تحصیل ترغیب کنند ...
ذر صورت تمایل، گزارش باشگاه خبرنگاران از بیژن رو ببینید ... (+)
ما پیش از درباره این موضوع نوشتیم و اینجا با هم حرف زدیم ... (++)
آنچه که امروز با اعلام خبر امکان ادامه تحصیل این دانش آموز زرنگ میخوام بگم اینه که در ارتباطات اجتماعی ما برخی اشتباهات جبران ناپذیرند و سرنوشت دیگران رو تغییر می دهند ...
برخی مواقع اما میشه بی تفاوت نبود و به رفع اشتباه امیدوار بود ...
همه ما شاید از این اشتباهات شیب دار تو زندگیمون داشته باشیم ...
گاهی ممکنه - خواسته یا ناخواسته – دلی رو بشکنیم یا امیدی رو ناامید کنیم ...
یا اینکه به هر دلیلی مسببِ ناراحتی فرد یا گروهی بشیم ...
مهم اینه که تا حد امکان برای جبران اشتباهمون بکوشیم ...
به امید روزی که هیچ دلی نشکنه ...
و به امید موفقیت همه آینده سازان مملکت عزیز ما ...
همینطوری یهویی ...
برایِ تشکر از دوستانِ خوبم ...
جایِ دوستانِ غائب هم؛ سبز ...
"زینتِ هر وبلاگ ...
به دوستانی است که در آنجا تردد می کنند" ... (+)
پی نوشت:
سپاس از دوستی که عکس نوشته رو برامون ارسال کردند ...
بارها تصمیم داشتم درباره سکوتِ آدم ها بنویسم ...
و دیدگاه های مختلف در این مورد رو بدونم ...
سکوت معانی متفاوتی داره ...
و این معنی در زمان و مکان و افراد مختلف فرق می کنه ...
من معتقدم خداوند آدم ها رو برای سکوت خلق نکرده ...
البته منظورم دَم فروبستن به وقتِ گفتن نیست ...
هر چیزی جایگاهِ خودش رو داره ...
و سکوت هم به وقتش مزایای زیادی داره ...
مثل سکوت برای تفکر که لازمه زندگی هست ...
اما سکوتِ طولانی آدم ها به نظر من تلخ و آزاردهنده است ...
"از گنهِ دم به دمم آتش طوفنده شدم ...
هم شدم از توبه خجل، هم زِ تو شرمنده شدم ...
صاحب من، خالق من، داور من، یاور من ...
حیف تو را داشتم و غیرِ تو را بنده شدم" ...
تشکر از دوست ... (+)
پی نوشت:
خدایا؛
ریال هایِ مملکت رو زیاد بگردان ... !
تومن ها رو فاکتور بگیر ... !
میلیون و میلیاردها رو ریشه کن بفرما ! ... (+)
"پروردگارا ...
به تو پناه می برم؛
از اینکه از تو چیزی بخواهم که به آن آگاهی ندارم" ...
آیه 47 سوره مبارکه هود ... (+)
تو هستی و من بهانه ات رو می گیرم! ... :(
تو هستی و من خودم رو تنها می بینم ... !
تو هستی و من می ترسم ... !
تو به من نعمت میدی و من استفاده نمی کنم ... !
تو به من مهلت میدی و من هیچ کاری نمی کنم ... !
تو به من فرصت میدی و من غفلت می کنم ! ... :(
* * *
"نه از تو بی گلایه تر، نه از تو بی صدا ترم" ... (+)
"بانوی شبهای روشن، فانوس فریاد در باد ...
تک یادگار رسالت، در رجعت کفر و بیداد ...
تنها تو بودی و تنها، در قحط مردیّ و رادی ...
مَردِ تو ـ افسوس ـ در بند، رجّالهها ـ آه ـ آزاد ...
تنها تو مِعجَر نهادی، طوفان شدی ایستادی ...
شاید که احیا کنی باز، آن عهدها ـ رفته از یاد ـ
هر جا ز غیرت نشانی، از گونه نیلی تو است ...
از پهلوی تو گرفته است، بنیان توحید بنیاد ...
شهر پیمبر چه خاموش! محراب و منبر، فراموش !
تنها تو بودی و تنها، از مأذن عدل ، فریاد ...
خاک تو پنهان و یعنی: تو در زمین در نگُنجی ...
جایی که جناتِ عدن است از آبِ مَهر تو آباد ...
بانوی شبهای روشن، تو جانی و این جهان تن ...
از شوق تو مِهر تابید، از شور تو زندگی زاد" ...
حجتالاسلام
سید ابوالقاسم حسینی ...
"هر دم به ضریح بی نشانت ای ماه ...
بسته ست دخیل قلبِ من با هر آه ...
عمری ست تپش های دلم می گوید:
یا فاطمه اشفعی لنا عندالله" ... (+)