سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۱۹۸ مطلب با موضوع «بداهه نوشت» ثبت شده است

قابل توجه شب امتحانی ها ...

از قدیم گفتند:

"هیچ وقت چیزی رو خوب نمی فهمی؛

مگر اینکه بتونی به مادربزرگت توضیحش بدی" ...  (+)

راستی؛

ما رو هم در غمِ خودتون شریک بدونید! ... :))

  • ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۰
  • یک خبرنگار ...

دعای آخر شب ...

"خداوندا؛

به من قدرتی عطا فرما که بتوانم وای فای را خاموش کرده و بخوابم" ... !

  • ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۶
  • یک خبرنگار ...

تــولــدتـــــ مبــارکــــ ... :)

یا ایهـاالعــزیــز ... (+)

  • ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۴۲
  • یک خبرنگار ...

در هفته ای که گذشت؛

چند سوژه ورزشی جالب اتفاق افتاد که بهتره یادی ازشون داشته باشیم ...

همیشه که نباید از شکست ها و ناکامی ها و - خدای نکرده -  فساد و تبانی، بی اخلاقی و اهانت ها نوشت ...

بنابراین بهتره از دو شکست پیاپی والیبال ایران برابر آمریکا در لیگ جهانی 2015 و جنجال در بازی فوتبال مس کرمان و استقلال خوزستان بگذریم ... (++)

اما از خبر عیادت علی دایی از مایلی کهن در بیمارستان نمیشه گذشت! ... (+)

و پیامی که مهدی طارمی؛ مهاجم پرسپولیس منتشر کرد و در اون از اهدای بخشى از قراردادش برای صرف امور خیریه خبر داد ... (+)

مبلغ قراردادش با پرسپولیس در فصلی که گذشت 400 میلیون تومان بود که 250 میلیون تومانش رو به امور خیرخواهانه اختصاص داد ...

و باز هم عکس اینستاگرامی محمد عباس‌زاده؛ بازیکن شمالی پرسپولیس در شالیزار ... (+)

کار در شالیزار دست کمی از فوتبال نداره ها ... !

هم زحمتش، هم هزینه و درآمدش، هم نتیجه و چشم اندازش ... !

امسال دستمزد روزانه کار در شالیزارهای گیلان بین 70 تا 100 هزار تومان در نوسان بود ...

البته - در زمان اوج نشای شالیزارها – خیلی بیشتر ...

تو مازندران هم که گویا روزی 120 تا 170 هزار تومان درخواست دستمزد داشته اند ... !

خدایا؛

کشاورزی ما رو هم مثل فوتبال کشورمون از سراشیبی فنا و فراموشی نجات بده ...

  • ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۳۴
  • یک خبرنگار ...

زادروز حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان مبارک ...

سال گذشته در چنین روزی پیشنهادی مطرح کردیم مبنی بر اینکه برنامه ریزان کشور به ویژه در شورای عالی انقلاب فرهنگی روز میلاد حضرت علی اکبر (ع) رو در تقویم رسمی کشور به نام روز پسر نامگذاری کنند که هم تبریک ها، تجلیل ها و کادوها و شیرینی های این روز مخصوص پسران باشه! ...  (+)

 هم خلاء کنونی این روز تو تقویم پُر بشه ...

هم ویژگی های رفتاری و سجایای اخلاقی "پسری که شبیه ترین فرد از نظر ظاهر و اخلاق و گفتار به پیامبر (ص)" بود - بیش از پیش - مورد توجه پسران جامعه قرار بگیره بلکه به نوعی از این الگوی اسلامی تأثیر بگیرند ...

امسال - اما - می بینیم که مسئولان محترم اون قدر سرشون شلوغه کارهای مهم تر هست که به همین روز جوان و مطالباتش هم فکر نمی کنند ‎چه برسه به پسران ... !

اصلا چرا راه دور بریم ...

 همین همکاران خودمون در روزنامه های سراسری کشور  - جز یکی دو مورد - امروز هر موضوعی رو تیتر کردند الّا جوان و جوانان رو ... !

خُب پس اصلا چه نامی، چه نامگذاری، "چه کشکی، چه پشمی"؟! ... :|

  • ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۹
  • یک خبرنگار ...

پی نوشت:

خُب پس دسترسی به بلاگفا؛ 

شاید وقتی دیگر ... !

  • ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۷
  • یک خبرنگار ...

"خدایا؛

صحیفه اعمال ما را از کار خیر پر کن ...

و ما را نزد فرشتگان - نویسنده اعمال - به واسطه کثرت گناهان خوار و رسوا مگردان" ...

بند 15 از دعای 6 صحیفه سجادیه ...

هدیه به دوستان خوبم که این روزها مشوق صحیفه نویسی ام بودند ... 

  • ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۷
  • یک خبرنگار ...

باز هم روز جانباز از راه رسید ...

و من شرم دارم از گرامیداشت این روز ...

جانبازی شیمیایی در خاطراتش می گفت:

"تاکسی که مرا از ترمینال جنوب تا خانه ام آورد 100 تومان بیشتر گرفت. چون می گفت: باید ماشینش را ببرد کارواش. گرد و غبار لباس خاکی من را می خواست بشوید ... ! همان روز باید می فهمیدم که چه اتفاقی افتاده ... اما طول کشید ... زمان لازم بود ... 

همین چندی پیش آژانس گرفته بودم تا بروم جائی ... راننده پسر جوانی بود که حتی خاطره آژیر خطر را هم در ذهن نداشت. ریه هایم به خاطر هوای بد تحریک شد و سرفه ها به من حمله کردند. از حالم سوال کرد.

کم پیش می آید که وضعیت جسمانیم را برای کسی توضیح بدهم اما آن شب انگار کسی دیگر با زبان من گفت ... گوئی قرار بود من چیزی را درک کنم و بفهمم با تمام وجود ... گفتم که جانباز شیمیائی هستم و نگران نباشد و این حالم طبیعی است. سکوت کرد ... به سرعت ضبط ماشینش را خاموش کرد و خودش را جمع و جور نمود ... وارد اتوبان که شدیم ... حالم بدتر شد ... سرفه ها امانم را بریده بودند ...

ایستاد و مرا پیاده کرد و گفت که ممکن است حالم بهم بخورد و ماشینش کثیف شود و او چندشش می شود ... و ... رفت ... 

من تنها در شبی سرد ... کنار اتوبان ایستاده بودم و با خودم فکر می کردم که: چرا؟ پدر و مادر او مگر از ما برایش نگفته اند؟ معلمانش چه" ... !؟

پی نوشت:

منِ خبرنگار چه؟! ... 

که فقط توی مناسبت ها یادشون می افتم! ... (+)

گرچه از گفتن و نوشتن ما هم چه سود وقتی اونایی که باید باکی ندارند از نادیده گرفتن این عزیزان ... ؟!

"یا مجیب من لا مجیب له" ... (+)

  • ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۳
  • یک خبرنگار ...

"الحـــق کـــه بـــه تـــو نــــــامِ قـمــر مـی آیـــد ...

ای مـــــاه تـــریـــن عــمــوی دنـــیـا ؛ عــبـاس (ع)" ...

تــولــدتـــــ مبــارکــــ ...

ای مـــــاه تـــریـــن بـــــــرادر ... :)

  • ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۱
  • یک خبرنگار ...

بین الحرمین ...

سحرگاه سوم شعبان ...

عیـدتــون مبــارکــــ ... :)

بین الحرمین عیدی همه؛ ان شاءالله ... (+)

  • ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۴
  • یک خبرنگار ...

پ.ن:

آخ آخ آخ ...

چقدر من از این تمشک ها خوردم ... 

چه می دونستم صاحب داره ؟! ... :/

  • ۲۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۲
  • یک خبرنگار ...

اهدایی توسط یکی از دوستان ... :))

پی نوشت:

واقعا واقعا ! ... :)

سپاس از ایشون و همه کامنت نویسان محترم ...

  • ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۱۹
  • یک خبرنگار ...

دوستانِ بلاگفایی؛

"ریلکس ریلکس ریلکس تر" ... !

خونسردی خودتون رو حفظ کنید ... !

هیچی نشده! ... (++)

"یک هفته دیگر فرصت دهید" ! ... :|

  • ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۵۵
  • یک خبرنگار ...

ساعت 17 امروز؛ جمعه 25 اردیبهشت 94 ...

دربی پایتخت ...

پرسپولیس - استقلال ...

بهش میگن: دربی بی خاصیت ! ... (+)

دربی بی ارزش ! ... (+)

دربی کتک خورده ها ... !

می دونید چرا ؟! ... :|

  • ۲۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۱
  • یک خبرنگار ...

درود خدا بر روح پرفتوح عالم ربانی آیت الله بهجت فومنی (ره) ... (+)

  • ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۹
  • یک خبرنگار ...

آگهی استخدام ...

صفحه اول روزنامه همشهری ...

شنبه 19 اردیبهشت 94 ...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۳۹
  • یک خبرنگار ...

بلاگفا جان ... !

به نظرت جُز صبر و شکیبایی کار دیگه ای هم از دست ما برمیاد !؟ ... :|

فقط این احتمالا و امیدواریم که نوشتید کمی تا قسمتی نگران کننده است ... !

البته بازم میگم: خوشحالم که این توضیحات رو مینویسی و هر اتفاقی رو به ما خبر میدی ...

ما هم - عمیقا - امیدواریم مشکل سایت تا آخر هفته رفع بشه ... (+)

ان شاءالله ...

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۹:۴۱
  • یک خبرنگار ...

اطراف پاسارگاد در استان فارس ...

به به ... :)

خدا بده برکت! ... 

  • ۲۰ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۳
  • یک خبرنگار ...

پی نوشت:

این اطلاعیه جدید بلاگفاست ...

چه عجیب و عجب که ایشون قبلش یه خبری داد به کاربران ... !

البته اگر کاربری باقی مونده باشه که بخواد این دو روز صبر و شکیبایی پیشه کنه ! ... :|

دوستانِ بلاگفایی ما که یکی پس از دیگری یا به ابزارهای ارتباطی دیگه روی آوردند یا به آغوش گرم خانواده هاشون برگشتند ... !

اینم یه اطلاعیه از سوژه نگار ...

با وضعیتی که در لینک ها و پیوندهای وبلاگ می بینم - احتمالا - وبلاگ های غیرفعال رو به صفحه تبادل لینک منتقل کنم ...

و پیوندهای جدیدی - که بروز می کنند و خواننده شون هستم - رو اضافه کنم ... 

  • ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۲:۰۰
  • یک خبرنگار ...

"از الف اول امیدی از برایت ای معلم" ...

معلم ها از تأثیرگذارترین آدم های زندگی ما هستند ...

و خدا رو شُکر که معلمان و اساتید دوران تحصیل من از بهترین ها بودند و همیشه در ذهنم ماندگار و قابل احترامند ... (+)

تصویر خیلی هاشون از ذهنم رفته ولی یاد و نامشون برام تازه و فراموش نشدنی هست ...

بهار امسال که اومد دو تا از بهترین هاشون به دیار باقی رفتند ...

معلم خوب و دوست داشتنی کلاس دومِ دبستانم؛ سیما ارض پیما که - فروردین امسال - بر اثر بیماری سرطان درگذشت ... :(

از خانوم ارض پیما چهره و صورتِ خندانش یادم هست و بوسه های گرم و دستانِ نوازشگرش ...

شاید باورتون نشه ولی ورود و خروج ما از کلاس - بیشتر اوقات - با بوسیدن همراه بود و لبخند پُرمهرش ...

شاید برای این بود که اغلب، معلم کلاس اولشون رو خیلی دوست دارند و من معلم کلاس دومم رو ... 

و شاید نمراتِ بیست من - اول و بیشتر - به خاطر او بود ...

روحش شاد ...

و استاد حسین قندی هم که پیش از این مفصل درباره شون نوشتم ...

سوم اردیبهشت امسال - 17 روز پس از سکته مغزی از دنیا رفت ... (+)

یکی چند تا از مهم ترین کلاس های روزنامه نگاری رو باهاشون داشتیم و بهترین درس ها و فنون این دانش رو بی دریغ به ما یاد داد ...

خدا رحمتش کنه ...

معلمان شاخص و و اساتید برجسته دیگری هم هستند که خاطرات زیادی ازشون دارم ... 

امیدوارم هر جا هستند خوب و خوش و تندرست باشند ... 

فعلا یادی می کنم از دو معلم ماندگار ...

صدیقه محمدی فشتمی  ...

معلم ادبیات دوم راهنمایی من که خانومی جوان و با انگیزه بود ...

ایشون در زمینه شکوفایی استعداد نوشتن و معرفی شعر و داستان، خیلی به ما کمک کرد ...

یادم میاد برای رفتن به کلاسش لحظه شماری می کردم ...

انشاء رو باید سر کلاس می نوشتیم و هر کی دوست داشت همون جا می خوند و بقیه نقد می کردند ...

ویژگی که یاد ایشون رو درخاطرم زنده نگه داشت، این بود که موضوع انشاء رو که اعلام می کرد، خودش هم همراه ما می نوشت ...

و بعد از اینکه ما انشاهامون رو می خوندیم و درباره اش حرف می زدیم، با صدای قشنگش مطلبش رو می خوند ...

و چقدر نوشته هاش برای من جذاب و آموزنده بود ...

تمامِ روز انشای خانوم معلم رو توی ذهنم مرور می کردم ... 

یادش گرامی ... 

معلم بعدی هم کامران احمدپور ...

معلم انگلیسی دوم دبیرستان ما بود که فقط سه ماه به ما درس داد و بعد که فوق لیسانس قبول شده بود، به تهران رفت ...

از کلاس ایشون هم - خیلی زیاد - در زمینه شیوه های نوین آموزش زبان خارجه ...

و ادامه تحصیل و بررسی اخبار و مسائل روز جامعه خاطره دارم ...

خدا حفظش کنه ...

هر چه از معلم و استاد بنویسیم کمه ...

چون هر چه آموختیم از مهرورزی معلم ها و اساتید ما بود ...

از کوتاهی ها و کاستی های برخی از معلمان هم میشه نوشت که خوب و بد و موفق و ناموفق در هر قشر و شغلی هست ...

اما بمونه در روزهایی جُز این روز و هفته که این روزها برای پاسداشتِ مقام معلم هست ...

این روز بر تمام معلمان فرهیخته این مرز و بوم مبارک ... :)

به یاد استاد شهید مرتضی مطهری که به واقع متفکری بزرگ بود و هنوز هم مرور اندیشه های نابش راهگشا و قابل تأمل هست ...

راهش پررهرو باد ...

  • ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۰۰
  • یک خبرنگار ...

شاعر می فرماید:

"روز مرد است و عجیب ! کادوی ما ناب است ...

گر چه این دُرِّ گرانقدر همان جوراب است!" ... :)

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۳۵
  • یک خبرنگار ...

خدا قوّت به کارگرانِ شریف و پُرتلاش ...

روز جهانی کارگر مبارک ...

به امیدِ توجه بیشتر و ارج نهادن به این قشرِ زحمتکش و تأثیرگذار ...

  • ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۱۶
  • یک خبرنگار ...

رشت - انتهای خیابان رسالت ...

رادیو امروز 75 ساله شد ... (+)

ساعت 3 بعد از ظهر روز 4 اردیبهشت سال 1319 ه.ش رادیو در ایران راه اندازی شد ...

نمی دونم هنوز کسی - فقط - به رادیو گوش میده ... ؟!

  • ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۲
  • یک خبرنگار ...

مولانا در ابیاتی از دیوانش میگه: از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست ... !

نمیدونم شاید اون موقع ها از این دیوها نبود یا شاید منظور مولانا هم برعکس بوده باشه" ...

اینو دوست خوب ما آقاگُل تو وبلاگش پُست کرده بود ...  

به همراه برشی از مجموعه تلویزیونی کلاه قرمزی 94 ...

 

مدت زمان : 3 دقیقه 28 ثانیه 

دیالوگ مجری و دیوی که - خیلی ظریف و رندانه - به وضعیت جامعه و جهان کنونی ما اشاره داره ...

اونجا که مجری به دیوی میگه: خُب دیوی، چه خبر نیست ... ؟!

و دیوی میگه: تلویزیون نگاه نکردم ...

1- 5  ...

فهمیدم چی میگن … !

بارندگی زیاده ...

آب فراوون ... !

همه مردم صرفه‌ جویی میکنن … !

مرغ چقدر ارزون شده ... ؟!

همه چی ارزون شده ...

سال به سال ارزون ‌تر ... !

بعضی کشورها با هم صلح کردن؛ به سمت هم گُل پرت میکنن ... !

ترافیک خیلی کم شده ... !

تصادف که نمی کنند مردم با قفل فرمون به همدیگه محبت می کنند ... !

میان بیرون؛ هِی همدیگر رو ماچ می کنند، ناز می کنند ... !

به خانواده های همدیگه محبت می کنند ... !

خُب؛ همه چیز گویاست ...

حرفی نمی مونه جُز اظهار امیدواری برای رفع تموم این کاستی ها و بدی ها ...

و ای کاش دنیا همین طور بود که دیوی گفت ...

نه برعکسش ...

  • ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۵۷
  • یک خبرنگار ...

ماه پر برکت رجب فرا رسید ...

آماده ایم؟! ... (+)

  • ۳۰ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۱
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی