- ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۶
"سخت است قلم باشی و دلتنگ نباشی ...
با تیغ مدارا کنی و سنگ نباشی ...
سخت است دلت را بتراشند و بخندی ...
هی با تو بجنگند و تو در جنگ نباشی ...
از درد دل شاعر عاشق بنویسی ...
با مردم صد رنگ هماهنگ نباشی ...
مانند قلم تکیه به یک پا کنی اما ...
هنگام رسیدن به خودت لنگ نباشی ...
سخت است بدانی و لب از لب نگشایی ...
سخت است خودت باشی و بی رنگ نباشی ...
وقتی که قلم داد به من حضرت استاد ...
می گفت : خدا خواسته دلتنگ نباشی" ...
از: نغمه مستشار نظامی ...
"شاعری آمد به قصد ترک سیگارش حرم
عادتش را ترک کرد اما کبوتر باز شد" ...
"کبوتر وار می آیم به آب و دانه ای، دل خوش ...
عطش دیده، ترک خورده، به سقاخانه ای، دل خوش ...
دلم خورشید می خواهد، هوای گنبدت کرده ...
دوباره این دل تنگم، هوای مشهدت کرده" ...
* * *
پی نوشت:
یادش بخیر ...
پارسال چنین روزی؛ پُستِ زائر ...
"گوهر مخزن اسرار همان است که بود ...
حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود ...
عاشقان زمره ارباب امانت باشند ...
لاجرم چشم گهربار همان است که بود ...
از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح ...
بوی زلف تو همان مونس جان است که بود ...
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید ...
همچنان در عمل معدن و کان است که بود ...
کشته غمزه خود را به زیارت دریاب ...
زان که بیچاره همان دل نگران است که بود ...
رنگ خون دل ما را که نهان می داری ...
همچنان در لب لعل تو عیان است که بود ...
زلف هندوی تو گفتم که دگر ره نزند ...
سال ها رفت و بدان سیرت و سان است که بود ...
حافظا باز نما قصه خونابه چشم ...
که بر این چشمه همان آب روان است که بود" ...
"باران که می بارد، تو می آیی ...
باران گُل باران نیلوفر ...
باران مهر و ماه و آیینه ...
باران شعر و شبنم و شبدر ...
باران که می بارد، تو در راهی ...
از دشت شب تا باغ بیداری" ... (+)
"هر چه هستی، باش ...
با توأم ...
ای لنگر تسکین ... !
ای تکان های دل ... !
ای آرامش ساحل ... !
با توأم ...
ای نور ... !
ای منشور ... !
ای تمام طیف های آفتابی ... !
ای کبودِ ارغوانی ... !
ای بنفشابی ... !
با توأم ای شور، ای دلشوره شیرین ... !
با توأم ...
ای شادی غمگین ... !
با توأم ...
ای غم ... !
غم مبهم ... !
ای نمی دانم ... !
هر چه هستی باش ... !
اما کاش ...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش ... !
اما باش" ... !
"هر که با ما می کند بیگانگی ...
معنی بیگانه می دانیم ما ...
نه فلک را گرد آن شمع طراز ...
جوشش پروانه می دانیم ما ...
از دو عالم گر چه بیرون رفته ایم ...
خویش را در خانه می دانیم ما ...
همچو صائب شهپر توفیق را ...
همت مردانه می دانیم ما ...
عقل را دیوانه می دانیم ما ...
عشق را فرزانه می دانیم ما ...
دست و تیغ عالم خونریز را ...
شیشه و پیمانه می دانیم ما ...
استقامت را درین وحشت سرا ...
لغزش مستانه می دانیم ما ...
در ریاض عشق، بخت سبز را ...
سبزه بیگانه می دانیم ما" ...