سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

**********************************
 «بنویسید که خادم به حرم می‌آید» ... 

**********************************

  • ۰۳ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۳۶
  • یک خبرنگار ...

«سوژه نگار» امروز ۱۲ ساله شد.

آدم‌ها در این سن نوجوانند، به قولی؛ در مرحله سرگردانی و کشف به سر می‌برند! ۱۲ سالگی وبلاگ ها اما یعنی خیلی خیلی نوشتن، خیلی خیلی وقت گذاشتن و ...  البته به شرط نوشتن و وقت گذاشتن!

۱۲ سال پیش در چنین روزهایی (۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱) «سوژه نگار» چشم به دنیای مجازی گشود :) با این شعر که «یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت، در بند آن مباش که مضمون نمانده است» ... 

۶ سال با این عنوان برای خودم و دوستانم [آن طور که دوست داشتم] در وبلاگ نوشتم. (تا ۵ بهمن ۱۳۹۷) زمان، مکان، افراد و موقعیت‌های مختلف و متفاوتی رو باهاش تجربه کردم! ۴ سال بعدش نوشتن رو در برخی شبکه های اجتماعی (به طور محدود و معدود) ادامه دادم. (تا سال ۱۴۰۱) و یک سال بعدتر کاملا خصوصی نویس شدم!

دلم برای سوژه نگاری تنگ شده بود، اما روح و فکر و دستم به نوشتن نمی‌رفت! گذشت تا اردیبهشت ۱۴۰۲ که به بهانه ۱۱ سالگی وبلاگ، سری به اینجا زدم (+) و الان یک ساله که کم و بیش متن و مطلبی اگر شد می‌نویسم. نه مثل گذشته اما در نوع خودش بد نیست!

در تمام این سال‌ها تا جایی که یادم میاد همیشه یک خبرنگار بودم؛ عاشق خبر، مشتاق کشف حقیقت و پُر از دغدغه. اوائل آرام و امیدوار، بعدتر کمی خسته و رنجور، اما همچنان امیدوار.

هنوزم همان خبرنگارم؛ عاشق خبر، مشتاق کشف حقیقت و پُر از دغدغه، اما شاید بشه گفت: بدون آرامش و بدون امید!

اهداف، ملاک ها، شاخص‌ها و خط قرمز‌های راه و کارم هم تغییر نکرد. همان «بیشتر مراقب مایسطرون‌ها باید بود» و دعای همیشگی؛ «خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار».

همین و فعلا تمام.

  • ۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۲۸
  • یک خبرنگار ...

«نیست دَر دیده ما مَنزلتی دُنیا را
ما نَبینیم کَسی را که نَبیند ما را

زِنده و مُرده به وادید زِ هَم مُمتازند
مُرده دانیم کَسی را که نَبیند ما را» ...
🔷🔶🔹🔸

 

  • ۱۰ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۰۹
  • یک خبرنگار ...

«شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشکست
نگهدارنده‌اش نیکو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاده، بشکست»! ...
🔷🔶🔹🔸

 

  • ۲۶ دی ۰۲ ، ۰۰:۰۱
  • یک خبرنگار ...

«هوای ابری و بارانی و بوی نم خوب است
برای حرف زدن باغ محتشم خوب است» ...

🔷🔶🔹🔸

  • ۱۲ دی ۰۲ ، ۱۳:۳۳
  • یک خبرنگار ...

«به چشم خود گذر عمر خویش می‌بینم
نشسته‌ام لب جویی و آب می‌گذرد» ...

🔷🔶🔹🔸

  • ۱۰ دی ۰۲ ، ۲۲:۴۲
  • یک خبرنگار ...

«دل، آینه صورت غیب است ولیکن
شرط است که بر آینه زنگار نباشد» ...

🔷🔶🔹🔸

  • ۱۸ آذر ۰۲ ، ۲۳:۳۲
  • یک خبرنگار ...

دقت کردید
هر قدر برخی از فقها «لباس شهرت» رو حرام اعلام کردند،
فضای مجازی هر چیزی که باعث جلب توجه میشه رو حلال کرده؟

  • ۰۴ آذر ۰۲ ، ۱۱:۰۲
  • یک خبرنگار ...

یکی دو روزه، اول در نوشته‌های چند تا از وبلاگ نویسان قدیمی و برنامه نویسان معروف، بعد در سایت‌ها خوندم:

«صابر راستی کردار» خالق هفت فونت فارسی از جمله وزیری درگذشت.

ناراحت شدم. با توجه به شرح حالی که ازش نوشتند؛ بیشتر.

اسمش به نظرم آشنا اومد اما نه از این لحاظ که گفتند.

چرا و چطور یادم نیومد تا اینکه امشب یکی در مطلبی به آخرین پُست وبلاگش اشاره کرد.

با خودم گفتم: ببینم ایشون کجا و چه وبلاگی داشته که این همه خوشنامه، بلکه من هم خواننده‌اش بودم و یادم نیست.

وبلاگش رو که دیدم؛ یادم اومد! crying crying 

🔸🔹🔸

اردیبهشت امسال (بعد از مدت‌ها ننوشتن) به مناسبت ۱۱ سالگی «سوژه نگار» دلم خواست جایی چند سطری بنویسم. 

به اینجا اومدم، به روال سابق به قسمت قالب‌های عمومی یه سر زدم.

در کمال تعجب ۲ قالب جدید دیدم. هر دو زیبا و مطابق سلیقه من. بابت رنگ و برگ و پرنده و این حرف‌ها. 

اسم یکیش «چراغ» بود داخل پرانتز (صابر راستی کردار) و دیگری «غنچه» داخل پرانتز به همین نام.

توی دلم یه آفرین بهش گفتم و شوق نوشتنم بیشتر شد.

بعدتر به بهانه نام قالب جدید وبلاگم، یاد شعر معروف «تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟ تو یکی نه‌ای، هزاری. تو چراغ خود برافروز» افتادم و مطلبی با عنوان «چراغ» نوشتم!

🔷🔷🔹🔹

و حالا باز هم برای چندین و چندین و چندمین بار می‌بینم که این دنیا چقدر کوچیکه و البته زودگذر! ...

«خدایا چنان کن سرانجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار»

روحش شاد و آرام. یاد و نامش ماندگار.
 

  • ۲۵ آبان ۰۲ ، ۰۲:۴۱
  • یک خبرنگار ...

اون‌ قدر کار نیمه تمام دارم که نگو!

حالا نه خیلی مهم ها؛ در حد امورات شخصی! 🙄

یعنی روزی میشه که به سرانجام برسند؟!

از اینها گذشته،

چقدر حرف نگفته در دل دارم!؟

به قول آن شاعر؛ «امشب در سر شوری دارم»! ...

  • ۰۳ مهر ۰۲ ، ۲۳:۳۴
  • یک خبرنگار ...

«آدما عوض نمیشن،

این شناخت ماست که نسبت به اونا بیشتر میشه».

اینو در وقایع یک سال اخیر به وضوح درک کردم! 

اونم چه آدم‌هایی؟! چه آدم‌هایی؟! 🤦🏻‍

خداوند عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه. 

  • ۲۶ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۰۰
  • یک خبرنگار ...

یکی در اینستاگرام نوشته بود:

«فرض کنید ساعت ۴ صبح جایی گیر کرده‌اید که فقط با یک نفر می‌توانید تماس برقرار کنید که اگر جواب ندهد، شما جان خود را از دست می‌دهید! آن یک نفر شما کیست»؟

⭐️⭐️⭐️

بیش از آنکه به اون موقعیت ترسناک و اینکه آن یک نفر من کیست؟ فکر کنم!
این موضوع به ذهنم رسید که من به خاطر سابقه بدم در پاسخ به تلفن (به ضرس قاطع:) یک نفرِ هیچکس نیستم! 😌 
بس که تلفن جواب نمیدم و همیشه تماس بی پاسخ روی گوشی دارم!
🤦🏻‍♀️

⭐️⭐️⭐️

خدا منو ببخشه، اون بنده‌های خدا که تا حالا نبخشیده‌اند! 🙄

  • ۱۹ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۱۶
  • یک خبرنگار ...

🔺🔺🔺🔺🔺🔺 

«خداوندا، 
پناه بر تو از جمود و تحجر. 
پناه بر تو از نفس‌مداری و دنیاپرستی. 
پناه بر تو از گناه‌آرایی و توجیه‌گری. 
پناه بر تو از آرزوهای حیوانی و آمال این جهانی. 
پناه بر تو از لغزش‌های ناگهانی و رسوایی آن جهانی.
پناه بر تو از سیاه‌دلی، سیاه‌اندیشی و سیاه‌بینی».

🔻🔻🔻🔻🔻🔻

  • ۱۵ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۲۴
  • یک خبرنگار ...

صبح روز تولد شناسنامه‌ایت با پیامک بانک‌هایی که دیگه خیلی وقته باهاشون کاری نداری، مواجه بشی!
اولش عذاب وجدان میاد سراغت! 
بعد که یادت میاد این هم یه جور تبلیغاته،
خیالت راحت میشه!

«این همه نازک خیالی» ⚡️🥰

  • ۱۰ شهریور ۰۲ ، ۱۲:۰۷
  • یک خبرنگار ...

«میخوای بفهمی توی زندگی برنده شدی یا بازنده؟

سعی کن یادت بیاد که اولش کجا می‌خواستی بری و الان به کجا رسیدی؟

روز اول همه چی درسته.

خدا هم که دنیا رو ساخت؛ روز اول همه چی رو درست ساخت،

این آدم‌ها بودند که ذره ذره خرابش کردند.

وقت مُردن هر کسی که رسید؛ باید آرزوش این باشه که کار نکرده نداشته باشه

و از کارهایی هم که کرده شرمنده نباشه».

  • ۲۱ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۳
  • یک خبرنگار ...

🔷🔶🔹🔸

کمیته علمی کشوری کرونا

امروز در اطلاعیه‌ای پایان استفاده همگانی از «ماسک» را اعلام کرد. (+)

در این اطلاعیه آمده است:

لازم نیست همه افراد جامعه «ماسک» بزنند.

بر اساس نظر این کمیته مبنی بر شرایط با ثبات کنونی و پایان وضعیت اضطراری کرونا، به جای توصیه عمومی به کل جامعه برای استفاده از «ماسک»، تأکید ‌می‌شود؛

صرفا افرادی که دارای سن بالا، بیماری زمینه‌ای، نقص ایمنی، بیماری‌های کلیوی، قلبی، ریوی و کبدی هستند و نیز کسانی که در تماس مستقیم با فردی بوده‌اند که مشکوک یا قطعا مبتلا به کرونا بوده است، باید از «ماسک» استفاده کنند.

🔷🔶🔹🔸

الهی شکر.

همین «ماسک» به ظاهر بی اهمیت جان خیلی‌ها رو نجات داد.

ان‌شاءالله که دیگه اون دوران سیاه کرونا از تمام سرزمین‌ها دور باشه همیشه. (+)

  • ۰۳ مرداد ۰۲ ، ۲۳:۲۴
  • یک خبرنگار ...

**********************
«یاد باور او مهتابی شبانا ...
او شب‌روی‌های نهانا ...
بی‌قراری و خاموشه ...
اون اولی شیرین گبانا ...
هر چی بگفتی مرا یاده» ...

معنی:

اون شب‌های مهتابی را به یاد بیاور ...
اون پیاده‌روی‌های پنهانی شبانه را ...
که بی‌قرار بودیم و خاموش! ...
اون اولین حرف‌های شیرین را ...
هر چه گفتی (نوشتی:) را هنوز به یاد دارم ...
 
**********************

  • ۲۲ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۰۶
  • یک خبرنگار ...

احتمالا اینو قبلا شنیدید یا خوندید که

«هرگز با احمق‌ها بحث نکنید.

آنها شما را تا سطح خودشان پایین می‌کشند، 

سپس با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می‌دهند»! ...

درسته واقعا ...

با اینها که اتفاقا خیلی خودشون رو زرنگ و به دردبخور می‌دونند،

هرگز کار و بحث نکنید! ...

ازشون فاصله بگیرید ...

اصلا تا میتونید ازشون فرار کنید ...

  • ۱۵ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۰۴
  • یک خبرنگار ...

مثل یه دو دو تا چهار تای ساده است؛

وقتی خوشحالی و ناراحتی‌های شما درباره اتفاقات روزمره و مسایل جامعه یکی نیست،

وقتتون رو برای یکدیگر هدر ندید!

بابت ترک کردن و پرهیز از فرد، افراد و محیط ناخوشایند، عذاب وجدان نداشته باشید!

حیف زندگی که صرف حرص خوردن برای چنین مواردی بشه.

درباره احساسات و روحیات خودتون هم مسئولیت‌پذیر باشید!

به افکار، عقاید، وقت و عمر خودتون احترام بذارید ...

  • ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۵۲
  • یک خبرنگار ...

تسلیت گفتن سخت‌ترین کار دنیاست! 
به خصوص برای اون که خودش هم عزیز یا عزیزانی رو از دست داده باشه ...

  • ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۸
  • یک خبرنگار ...

سوال امتحانی:
یک جامعه به هم ریخته را با ذکر مثال توصیف کنید.

بطری آب معدنی رو کوچیک می‌کنی ولی به قیمت قبلی می‌فروشی!
حجم و سرعت اینترنت رو کم و جابه‌جا می‌کنی ولی با همون قیمت قبلی!
حالا که حقوقت بالاتر نرفته؛ از کار و جنس و خدمات می‌زنی!
کمبود و قحطی کذایی ایجاد می‌کنی برای گرون‌تر کردن!
شایعه درست و پخش می‌کنی برای رسیدن به اهداف پلیدت!
قانون رو رعایت نمی‌کنی که مثلا معترضی!
و هزاران مثال و مورد کوچک و بزرگ از این دست ...

+ وای بر کم فروشان! ...

  • ۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۳۶
  • یک خبرنگار ...

وقتایی که یهویی سرم شلوغ میشه 

و یه عالمه کار و خبر میریزه سرم!

یاد شخصیت ملخ در کارتون نیک و نیکو میفتم ...

آقای چهاردست :)

با خودم میگم: کاش منم ۴ تا دست داشتم 

و می‌تونستم همه کارها رو با هم انجام بدم! ...

  • ۲۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۵۲
  • یک خبرنگار ...

این دیگه خبرنگاری نیست!

خیلی خوش‌بینانه شاید بشه گفت: روابط عمومی!

اینکه به گرانی روزافزون اجناس، کالاها و خدمات بگی: اصلاح قیمت!

یا اینکه مثلا بنویسی: نرخ جدید شکر اعلام شد

همون شکر گران شد در محاوره!

البته گران که چه عرض کنیم؛ گران‌تر شد!

این دیگه نه خبرنگاری است، نه مملکت‌داری! ...

  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۸:۵۰
  • یک خبرنگار ...

از قدیم می‌گفتند:

طرف «آب نمی‌بینه وگرنه شناگر قابلیه» ...

حکایت بعضی‌ها در روزگار امروز ماست ...

تعجبی هم نداره ...

اینم نمایشی جدید در تماشاخانه دنیا و نقش‌آفرینی آدم‌های این دوره است ...

و البته که دریای چشم‌چرانی ساحل ندارد! ...

  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۴:۱۶
  • یک خبرنگار ...

**********************
«آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» ...

**********************

  • ۲۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۰:۳۴
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی