اون قدر کار نیمه تمام دارم که نگو!
حالا نه خیلی مهم ها؛ در حد امورات شخصی! 🙄
یعنی روزی میشه که به سرانجام برسند؟!
از اینها گذشته،
چقدر حرف نگفته در دل دارم!؟
به قول آن شاعر؛ «امشب در سر شوری دارم»! ...
- ۰۳ مهر ۰۲ ، ۲۳:۳۴
اون قدر کار نیمه تمام دارم که نگو!
حالا نه خیلی مهم ها؛ در حد امورات شخصی! 🙄
یعنی روزی میشه که به سرانجام برسند؟!
از اینها گذشته،
چقدر حرف نگفته در دل دارم!؟
به قول آن شاعر؛ «امشب در سر شوری دارم»! ...
«آدما عوض نمیشن،
این شناخت ماست که نسبت به اونا بیشتر میشه».
اینو در وقایع یک سال اخیر به وضوح درک کردم!
اونم چه آدمهایی؟! چه آدمهایی؟! 🤦🏻
خداوند عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه.
یکی در اینستاگرام نوشته بود:
«فرض کنید ساعت ۴ صبح جایی گیر کردهاید که فقط با یک نفر میتوانید تماس برقرار کنید که اگر جواب ندهد، شما جان خود را از دست میدهید! آن یک نفر شما کیست»؟
⭐️⭐️⭐️
بیش از آنکه به اون موقعیت ترسناک و اینکه آن یک نفر من کیست؟ فکر کنم!
این موضوع به ذهنم رسید که من به خاطر سابقه بدم در پاسخ به تلفن (به ضرس قاطع:) یک نفرِ هیچکس نیستم! 😌
بس که تلفن جواب نمیدم و همیشه تماس بی پاسخ روی گوشی دارم! 🤦🏻♀️
⭐️⭐️⭐️
خدا منو ببخشه، اون بندههای خدا که تا حالا نبخشیدهاند! 🙄
🔺🔺🔺🔺🔺🔺
«خداوندا،
پناه بر تو از جمود و تحجر.
پناه بر تو از نفسمداری و دنیاپرستی.
پناه بر تو از گناهآرایی و توجیهگری.
پناه بر تو از آرزوهای حیوانی و آمال این جهانی.
پناه بر تو از لغزشهای ناگهانی و رسوایی آن جهانی.
پناه بر تو از سیاهدلی، سیاهاندیشی و سیاهبینی».
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
صبح روز تولد شناسنامهایت با پیامک بانکهایی که دیگه خیلی وقته باهاشون کاری نداری، مواجه بشی!
اولش عذاب وجدان میاد سراغت!
بعد که یادت میاد این هم یه جور تبلیغاته، خیالت راحت میشه!
«این همه نازک خیالی» ⚡️🥰
«میخوای بفهمی توی زندگی برنده شدی یا بازنده؟
سعی کن یادت بیاد که اولش کجا میخواستی بری و الان به کجا رسیدی؟
روز اول همه چی درسته.
خدا هم که دنیا رو ساخت؛ روز اول همه چی رو درست ساخت،
این آدمها بودند که ذره ذره خرابش کردند.
وقت مُردن هر کسی که رسید؛ باید آرزوش این باشه که کار نکرده نداشته باشه
و از کارهایی هم که کرده شرمنده نباشه».
🔷🔶🔹🔸
کمیته علمی کشوری کرونا
امروز در اطلاعیهای پایان استفاده همگانی از «ماسک» را اعلام کرد. (+)
در این اطلاعیه آمده است:
لازم نیست همه افراد جامعه «ماسک» بزنند.
بر اساس نظر این کمیته مبنی بر شرایط با ثبات کنونی و پایان وضعیت اضطراری کرونا، به جای توصیه عمومی به کل جامعه برای استفاده از «ماسک»، تأکید میشود؛
صرفا افرادی که دارای سن بالا، بیماری زمینهای، نقص ایمنی، بیماریهای کلیوی، قلبی، ریوی و کبدی هستند و نیز کسانی که در تماس مستقیم با فردی بودهاند که مشکوک یا قطعا مبتلا به کرونا بوده است، باید از «ماسک» استفاده کنند.
🔷🔶🔹🔸
الهی شکر.
همین «ماسک» به ظاهر بی اهمیت جان خیلیها رو نجات داد.
انشاءالله که دیگه اون دوران سیاه کرونا از تمام سرزمینها دور باشه همیشه. (+)
احتمالا اینو قبلا شنیدید یا خوندید که
"هرگز با احمقها بحث نکنید.
آنها شما را تا سطح خودشان پایین میکشند،
سپس با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست میدهند"! ...
درسته واقعا ...
با اینها که اتفاقا خیلی خودشون رو زرنگ و به دردبخور میدونند،
هرگز کار و بحث نکنید! ...
ازشون فاصله بگیرید ...
اصلا تا میتونید ازشون فرار کنید ...
مثل یه دو دو تا چهار تای ساده است؛
وقتی خوشحالی و ناراحتیهای شما درباره اتفاقات روزمره و مسایل جامعه یکی نیست،
وقتتون رو برای یکدیگر هدر ندید!
بابت ترک کردن و پرهیز از فرد، افراد و محیط ناخوشایند، عذاب وجدان نداشته باشید!
حیف زندگی که صرف حرص خوردن برای چنین مواردی بشه.
درباره احساسات و روحیات خودتون هم مسئولیتپذیر باشید!
به افکار، عقاید، وقت و عمر خودتون احترام بذارید ...
تسلیت گفتن سختترین کار دنیاست!
به خصوص برای اون که خودش هم عزیز یا عزیزانی رو از دست داده باشه ...
سوال امتحانی:
یک جامعه به هم ریخته را با ذکر مثال توصیف کنید.
بطری آب معدنی رو کوچیک میکنی ولی به قیمت قبلی میفروشی!
حجم و سرعت اینترنت رو کم و جابهجا میکنی ولی با همون قیمت قبلی!
حالا که حقوقت بالاتر نرفته؛ از کار و جنس و خدمات میزنی!
کمبود و قحطی کذایی ایجاد میکنی برای گرونتر کردن!
شایعه درست و پخش میکنی برای رسیدن به اهداف پلیدت!
قانون رو رعایت نمیکنی که مثلا معترضی!
و هزاران مثال و مورد کوچک و بزرگ از این دست ...
+ وای بر کم فروشان! ...
وقتایی که یهویی سرم شلوغ میشه
و یه عالمه کار و خبر میریزه سرم!
یاد شخصیت ملخ در کارتون نیک و نیکو میفتم ...
آقای چهاردست :)
با خودم میگم: کاش منم ۴ تا دست داشتم
و میتونستم همه کارها رو با هم انجام بدم! ...
این دیگه خبرنگاری نیست!
خیلی خوشبینانه شاید بشه گفت: روابط عمومی!
اینکه به گرانی روزافزون اجناس، کالاها و خدمات بگی: اصلاح قیمت!
یا اینکه مثلا بنویسی: نرخ جدید شکر اعلام شد
همون شکر گران شد در محاوره!
البته گران که چه عرض کنیم؛ گرانتر شد!
این دیگه نه خبرنگاری است، نه مملکتداری! ...
از قدیم میگفتند:
طرف "آب نمیبینه وگرنه شناگر قابلیه" ...
حکایت بعضیها در روزگار امروز ماست ...
تعجبی هم نداره ...
اینم نمایشی جدید در تماشاخانه دنیا و نقشآفرینی آدمهای این دوره است ...
و البته که دریای چشمچرانی ساحل ندارد! ...
**********************
"آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت" ...
**********************
سازمان جهانی بهداشت (WHO) اعلام کرد:
کرونا دیگر یک وضعیت اضطراری بهداشت عمومی با نگرانی بینالمللی محسوب نمیشود.
این سازمان جهانی بیماری کووید را از حالت اورژانس خارج کرده است.
و این جای شکر داره؛ پس از آن همه بلا که در چند سال گذشته بر سر مردم دنیا اومد.
اما نباید فراموش کرد که کرونا از بین نرفته و بیماری کووید همچنان وضعیت همهگیر خواهد داشت.
مانند آنفلوآنزا، سرماخوردگی و ...
همچنان برای سالمندان، زنان باردار و افراد دارای بیماریهای زمینهای خطرناک است.
یعنی اگر چنین موقعیتی دارید یا با افرادی با این وضعیت سر و کار دارید، باید مراقب باشید.
استفاده از ماسک در مراکز شلوغ و رعایت فاصلهگذاری اجتماعی از دستورالعملهای بهداشتی آسان و کم هزینه است که بهتره رعایت بشه.
دیگه خود دانید ...
این شما و این دنیای پساکرونا ...
**********************
"گفتم به دل:
زمانه چه دارد زِ گیرودار
خندید و گفت:
آنچه نیاید به کار ما" ...
**********************
به بهلول گفتند: تقوا را توصیف کن.
گفت: اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شوید، چه میکنید؟
گفتند: پیوسته مواظب هستیم و با احتیاط راه میرویم تا خود را حفظ کنیم.
بهلول گفت: در دنیا نیز چنین کنید، تقوا همین است.
از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کنید و هیچ گناهی را کوچک مشمارید؛
کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شدهاند.
**********************
"تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید
تو یکی نهای هزاری، تو چراغ خود برافروز" ...
**********************
۵ سال زمان کمی نیست؛ دورانی هست برای خودش ...
چهها که بر ما نگذشت و نمیگذره حالا ...
خیلی از این اتفاقات قابل پیشبینی بود؛
بارها و بارها دربارهاش تذکر و هشدار داده شده بود ...
ولی کو گوش شنوا؟!
نوشتههای قبلی رو که میخونم،
میبینم چه شور و شوق، امید و آرمانهایی داشتیم ... !؟
به قولی چی فکر میکردیم، چی شد ... ؟!
حرفی نیست جُز اینکه در هر جمع و جامعهای
اگر هر کی کارش رو درست انجام بده، اوضاع درست پیش میره ...
البته که از قدیم گفتند: کار رو باید به کاردان سپرد ...
موانعی هم بوده و هست؛
اینکه چون حقت رو خوردند؛ به خودت اجازه بدی که حق دیگری رو بخوری! ...
اینکه اگر به جایگاهی که باید نرسیدی؛ پس دیگری هم نباید به جایی برسه! ...
اینکه چون ناراحتی؛ پس دیگران هم نباید شاد باشند! و ...
**********************
عمر ما کوتاهتر از اینه که صرف این همه خبط و خطا بشه ...
حیف، حیف که برای این حرفها گوش شنوایی نیست! ...
**********************
"گر بدی گیرد جهان را سر به سر
از دلم امیدِ خوبی را مبر" ...
**********************
سلام،
سوژه نگار ۱۱ ساله شد ...
هرچند که ۵ ساله وبلاگ نویسی رو کنار گذاشتم ...
نوشتن رو نه البته ...
کم و بیش اینستاگرام، تلگرام و توییتر مینوشتم ...
یکی یکی کنارشون گذاشتم تا دوباره رسیدم به اینجا ...
خوب که نگاه میکنم
زندگی مجازی من عینِ زندگی واقعی منه ...
کوچ، دلتنگی، بیاعتمادی، تنهایی (خودخواسته!:) و ...
یادش بخیر؛
اردیبهشت ۹۱ این وبلاگ رو با هدف تبادل نظر ایجاد کردم ...
و حالا سالهاست دیگه نه وقتش رو دارم نه حوصلهاش رو ...
در بلاگفا که بودم؛
خواهرم به طور ناگهانی از دنیای ما رفت ...
در اینستاگرام مینوشتم که بابا به رحمت خدا رفت ...
و در توییتر هم به نوعی میشه گفت؛ امیدم رو از دست دادم ...
هر کدوم از اینها شاید، عامل ترکِ هر یک از اون فضاها شد ...
**********************
و حالا اینجا هستم ...
نمیدونم تا کی!؟ ...
همینقدر میدونم که همچنان مراقب مایسطرونها باید بود ...
به همین زودی 5 روز از سال 2018 گذشت ...
از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم ...
بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم ... (+)