سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سوژه نگار

خبری - تحلیلی

سلام خوش آمدید

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنامه نگاری» ثبت شده است

نمایشگاه مطبوعات؛

کمی تا قسمتی خالی ...

با احتمال افزایش بازدید کننده در روزهای آینده ...

این تیتری بود که در بدو ورود به نمایشگاه مطبوعات 21 به ذهنم رسید ...

 

34 نفر از خبرنگاران گیلان در دومین روز از برگزاری نمایشگاه مطبوعات بازدید یک روزه ای از آن داشتیم ...

حدس می زدم خلوت باشه ولی دیگه نه اون قدر ... !

اول به غرفه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان رفتیم ...

استان ما با 180 نشریه و 43 پایگاه خبری یکی از فعال ترین استان های کشور در زمینه انتشار مطبوعات هست ...

 

 اولین روزنامه گیلان 111 سال پیش با عنوان خیرالکلام منتشر شد ... 

به مدیر مسئولی میرزا ابوالقاسم افصح المتکلمین ...

از روحانیون نواندیش و از پیشگامان جنبش مشروطیت در گیلان ...

اهل رانکوه شهرستان املش ... 

نسخه هایی از مطبوعات استان و بروشورهای آشنایی با نشریات گیلان در این غرفه در معرض دید عموم قرار داشت ...

سایر استان ها هم به فراخور تاریخ ، فرهنگ و ویژگی های خود غرفه هاشون رو تزئین کرده بودند ...

راهروها و غرفه‌ های مطبوعات و رسانه های استانی – اما – دیگه خیلی غریب بود ...

" در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند ...

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند " ... 

البته ما به جای پرنده ها اونجا - پر که نه - قدم می زدیم ... :)

اکثر غرفه های مورد نظرم رو دیدم و خیلی قسمت ها تنها بودم ...

بعضی جاها رو هم با دوستان ...

عکس می گرفتیم و باهاشون حرف می زدیم ...

مصاحبه، گزارش و خبر هم که دیگه وظیفه ذاتی ما بود ... 

نمایشگاه اون قدر خلوت بود که در هر چرخشی یکی دو همکار همسفر رو می دیدی ...

بار اول به هم لبخند می زدیم ...

بار دوم می گفتیم: چه خبر، چطوره ... ؟!

بار سوم خودمون رو به ندیدن می زدیم ... !

بار چهارم باز هم نظرخواهی ... !

بار پنجم باز هم لبخند ... !

دفعات بعدی دیگه بی خیال از کنار هم رد می شدیم! ... :))

جدی میگم ها ...

هیچ وقت این طوری برام پیش نیومده بود توی نمایشگاه ...

بس که همیشه شلوغ بود ... 

دلایل زیادی داشت خلوت بودن نمایشگاه در روز دوم ...

همین قدر بگم که؛

کلا بعد تفکیک نمایشگاه کتاب و نمایشگاه مطبوعات بازدید کننده های مردمی مطبوعات خیلی کمتر شدند ...

روزهای ابتدایی نمایشگاه هم البته معمولا خلوت تر هست ...

گرچه خلوت بودن همیشه هم بد نیست ...

فرصت صحبت بیشتر و کامل تر با غرفه داران رو داری ...

اونم کسانی که اغلب همکاران خودت هستند در استان های دیگه ...

اما حضور مردم خیلی مهمه ...

 

جاهای شلوغ بیشتر مربوط به غرفه های سینمایی بود ...

به خصوص غرفه روزنامه سینما به سردبیری فریدون جیرانی که خودش و بهروز افخمی اونجا حضور داشتند ...

یا مواقعی که برخی سیاسیون و چهره های هنری و ورزشی برای بازدید می اومدند ...

 

برخی غرفه ها مثل گروه نشریات تغذیه، بهداشتی و مجلاتی مثل خانواده سبز با ترفند قرعه کشی مخاطب جذب می کردند ...

میزهای پذیرایی هم شلوغ بود، الحمدلله! ... :)

و دیگر حواشی که کم و بیش تو عکس ها هست و در ادامه مطلب خواهید دید ...

 

برسیم به جوانب دیگه نمایشگاه ...

 رسانه هایی که نیومده بودند که هیچ ... !

قبلا در موردشون نوشتم ... (+)

البته یکی از موضوعات صحبت ما بودند در تمام طول نمایشگاه ...

موافق و مخالفان زیادی داشتند ...

 

به غرفه هر رسانه اصولگرایی که می رسیدم، اولین سوالم این بود:

شما چطور انصراف ندادید ... ؟!

و جواب های جالبی می شنیدم  ...

اغلب همین که اعتقاد من هم هست ...

بی فایده بودن قهر و انصراف و کناره گیری و تحریم و ...

 

مثل همیشه کتاب ها و آثار و اسناد مطبوعاتی و استادان این رشته - بیش از هر چیز دیگه ای - واسم جالب بودند ...

مثل غرفه دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها و کتاب های تازه انتشاریافته که با 20 درصد تخفیف به فروش می رسه ...

غرفه رسانه و مقاومت، اسناد مطبوعاتی از دیروز تا امروز ...

 

موزه مطبوعات ایران و به خصوص غرفه چهره‌ ها و تجربه‌ ها با حضور پیشکسوتان رسانه ‌ای در راستای قدردانی و استفاده از تجربیات آنها ...

مثلا دوست داشتم در جلسات هر روز این غرفه شرکت کنم ...

نشست های تخصصی، برنامه های جانبی که در نوع خود بسیار مفید هست برای خبرنگاران و روزنامه نگاران ...

البته الان پیگیر خبرها و گفتگوهاشون از طریق کانال های تلگرامی و رسانه های تخصصی ارتباطات هستم ...

 

بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات جمعه 22 آبان به کار خودش پایان میده ...

 700 رسانه در این نمایشگاه با شعار نقد منصفانه و پاسخ مسئولانه در قالب 600 غرفه حضور دارند ...

فردا و پس فردا احتمالا شلوغ ترین روزهای نمایشگاه خواهد بود ...

جای ما خالی ... :)

  • ۲۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۲
  • یک خبرنگار ...

هر چه به آبان نزدیک تر می شدیم ...

شوق و تکاپوی من برای رفتن به نمایشگاه مطبوعات امسال بیشتر می شد ...

حتی برای هماهنگی و اطلاع از روز و نحوه بازدید خبرنگاران گیلان از این نمایشگاه با امور مطبوعاتی استان صحبت کردم ...

بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات از شنبه هفته آینده شروع به کار میکنه ...

16 تا 22 آبان ماه با شعار نقد منصفانه، پاسخ مسئولانه در مصلای تهران برگزار میشه ...

این روزها – اما – خبر انصراف برخی رسانه های اصولگرا از این نمایشگاه به گوش میرسه ...

پس از کناره‌گیری خبرگزاری فارس، خبرگزاری تسنیم، روزنامه وطن امروز،‌ هفته ‌نامه 9 دی، سایت‌ مشرق نیوز، جهان نیوز، رجانیوز و پایگاه اطلاع‌ رسانی دانا، روزنامه کیهان هم از حضور در نمایشگاه مطبوعات امسال انصراف داد ... (+)

هیچی دیگه ... !

از نمایشگاه مطبوعات تک بعدی و جناحی خوشم نمیاد! ... :|

تجربه شرکت در چنین نمایشگاه هایی رو دارم ... 

شور و هیجان و روح و شادابی لازم رو نداره ...

نمایشگاهی بدون تضارب آرا و فاقد چند صدایی ...

کلا از هر چی تحریم - هم - بدم میاد! ... :|

اصلا چه فایده داره این انصراف ها و کناره گیری ها ... ؟!

هر بار که مطبوعات غرق در سیاست شد، رشد و پیشرفت آن مختل شد ...

این مسأله در تاریخ روزنامه نگاری ما شاهد مثال های فراوان داره ... 

به امید روزی که ...

نه امیدی نیست ... !

سیاست هیچ وقت دست از سر رسانه بر نمیداره! ... :/

  • ۱۲ آبان ۹۴ ، ۱۸:۵۱
  • یک خبرنگار ...

"جان نباشد جز خبر در آزمون ...

هر که را افزون خبر جانش فزون" ...

این شعر مولوی رو بسیار دوست دارم ...

خبر برای من همیشه همین طور بوده و هست ...

فردا روز خبرنگار هست؛ 

به یاد شهید محمود صارمی و گرامیداشت سایر شهدای خبرنگار ...

و پاسداشت خبرنگاران ...

امسال چهارمین سالی هست که این روز رو در وبلاگم ثبت می کنم ...

خبرنگار مرداد 91، قاصدک مرداد 92 و press مرداد 93 ...

پُست سوم متأسفانه بر اثر مشکلات بلاگفا از دسترس خوانندگان خارج شده ...

البته من نسخه پشتیبانش رو دارم و کپی کامنت های رسیده پارسال رو ... (++)

یادِ تمام دوستان و محبت های آنها بخیر ...

تبریک به دوستانِ خبرنگارم ...

گرچه ما خبرنگارها در روز خبرنگار کمی بداخلاق میشیم ... !

چرا رو نپرسید که "اگر گویم زبان سوزد" ... !

بگذریم ...

دعای همیشگی:

"خدایا چنان کن سرانجام کار ...

تو خشنود باشی و ما رستگار" ...

  • ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۲
  • یک خبرنگار ...

منِ امروز، ده سال قبل ...

اگر به ده سال قبل بر می گشتم ...

ده سال، نه سال، هشت سال یا حتی شما بگو یک سال، یک ماه یا یک ساعت ...

بازگشت به گذشته - میتونه - برای هر انسانی یک رویا و به قول امروزی ها یک فانتزی باشه ...

تصور این امر محال و تجسم خود در زمانِ از دست رفته همون قدر هیجان انگیزه که بخواهیم به آینده سفر کنیم ...

و زودتر از موعد به آنچه که خواهد آمد، دست یابیم ...

اختراع ماشین زمان از دیرینه ترین آرزوهای بشری بود مثل پرواز، طی الارض و از این دست نشدنی ها ...

بازگشت به ده سال قبل اگرچه برای من هم جالب و قابل تأمل هست اما هیچ وقت از آرزوهای من نبود ...

چون هرگز از دوباره کاری و از صفر شروع کردن خوشم نیومده ...

برای همین برگشت به اون سال خیلی واسم جذاب و خواستنی نیست ...

با این حال بد نیست کمی از این فرصت خیالی استفاده کنم ...

و برگردم به سال 1384 ...

تا جایی که من یادم میاد اون سال تصمیم کبرائی نداشتم ...

یک خبرنگار بودم؛ عاشق خبر و مشتاق کشف حقیقت ...

پُر از دغدغه ولی آرام و امیدوار ...

امروز هم یک خبرنگار هستم؛ عاشق خبر و مشتاق کشف حقیقت ...

پُر از دغدغه، کمی خسته و رنجور ...

اما همچنان امیدوار ...

خوبه همین طور که دارم برمی گردم به یک دهه ی قبل، کمی دقیق تر به اهدافی که در سر داشتم، فکر کنم ...

شعارها و ملاک ها و شاخص هایی که سرلوحه و خط قرمز راه و کارم قرار داده بودم ...

"بیشتر مراقب مایسطرون ها باید بود" ...

"به چه ارزد قلم و دست اگر در ره خلق / نکند پیشه طرفداری مظلومان را" ...

و ...

در این سال های پُر فراز و نشیب بارها به خاطر این اهداف، زمین خوردم و بلند شدم ...

دلسرد شدم و دلگرم شدم ...

اما هیچ وقت ناامید نشدم ...

خوبه در مسیر بازگشت؛ خارهای سر راه رو بردارم ...

علف های هرز دور و بر رو بکنم و دور بریزم ...

صداهای ناهنجار رو نشنوم و پارازیت های گاه و بیگاه رو از اطراف دور کنم ...

سخته ولی همچنان تلاش کنم زیبایی ها رو بیشتر ببینم ...

و یک اصل بسیار مهم رو فراموش نکنم ...

مهربانی و دیگر هیچ ...

درسته خیلی اوقات چوب مهربانی رو خوردم اما یک پاک کن بردارم و هر وقت رو که نامهربان بودم، از گذشته ام پاک کنم ...

اون وقت همیشه راهی پُر از گُل و سبزه و آب و درخت و ابر و آسمان پیش روی من خواهد بود ...

چشم اندازی رویایی برای من تا زندگی کنم آن طور که باید و شاید ...

درسته روحیه ام در اون سال خیلی بهتر از امروز بود اما کفه ی ترازوی تجربه ی الانم نسبت به ده سال قبل سنگین تره ...

و یک وجه مشترک قوی؛ اینکه همیشه امیدوارم ...

اون وقت شاید برای اولین بار از یک شروعِ دوباره خوشم بیاد ...

با این تفاسیر منِ امروز اگر به سال 84 برگرده همین راه رو مصمم تر، شادتر و با انگیزه تر خواهد پیمود ...

سلام

و سپاس از دوستان خوبم ...

به خصوص تشکر ویژه از معرفت و محبت همراهان همیشگی وبلاگ ...

مطلبی که خوندید رو به توصیه جناب گیله مرد ...

و به بهانه شرکت در مسابقه وبلاگی من امروز، ده سال قبل نوشتم ...

سوال جالبی داشت ...

بد نیست شما هم بهش فکر کنید ...

نتایج خوبی داره ...

دوست داشتید در مسابقه اش هم شرکت کنید ...

به قولی؛ هم فال است هم تماشا ...

  • ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۵
  • یک خبرنگار ...

یاد نگاری برای روز قلم ...

بیشتر مراقب "ما یسطرون" ها باید بود ... 

  • ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۹
  • یک خبرنگار ...

4 روز از سال جدید هم گذشت ...

انواع و اقسام خبرها رو تو این مدت نوشتم، خوندم و شنیدم ... 

یادمه یه روز تو یکی از کلاس های دانشکده یکی از استادان خبر می گفت: روزی میرسه که مردم توسط خبر بمباران میشن ...

ما باید برای اون روز آماده باشیم ...

بمباران خوب نیست حالا هر چی که باشه ...

اون روز تصور این حرف ها برام سخت بود ...

اما روز به روز و سال به سال به چشم دیدم این پیش بینی استاد رو ... 

در تمامِ این سال ها آنچه خیلی برام اهمیت داشت منبعِ خبر بود ...

و خیلی عذاب کشیدم از ورود کُپی – پیست به دنیای خبر ...

دوستان و همکارانم می دونند یکی از حساسیت های من تو اخبار ذکرِ منبع هست و صحتِ خبر ...

در این کار به حدی سختگیرم که گاه مورد اعتراضِ برخی همکاران قرار می گیرم ...

وقتی خبرهاشون رو به همین علت پس میدم تا بازنویسی کنند ...

انتشار خبرِ نادرست و اطلاع رسانی بر اساس شایعات به امید تکذیب و تصحیح های بعدی رو قبول ندارم ...

کاری که متأسفانه رویه بسیاری از مراکز خبری امروز ماست ...

در روزهایی که گذشت دو موضوع منو به این فکر وا داشت که در سال جدید بیش از پیش به اصول خبری ام پایبند باشم ...

و خیلی بیشتر از قبل مراقب باشم ...

یک تجربه از دیگران هست که منم میتونم ازش درس بگیرم ...

گرچه خدا رو شکر در این موارد ملاحظه می کنم ...

و اون خبر پناهندگی شهید دانایی فر بود که یک سال تموم برخی رسانه ها درباره اش نوشتند و مایه عذاب خانواده اش شدند ...

نمیخوام بگم از خبرها چشمپوشی بشه ...

اما نحوه خبررسانی خیلی مهمه ...

این جور خبرها حتما باید تحلیلی باشه و با دلیل و مدرک کافی و الّا نباید بهش اهمیت داد چون میره تو سبدِ شایعات ... 

دیگری هم برای خودِ من اتفاق افتاد ...

می نویسم تا یادم بمونه که دوباره مرتکب این اشتباه نشم ...

یکی از منابع خبری معتبر که می شناسم خبری برام ارسال کرد که در وهله اول به درستی اش شک کردم ...

چاره اش یه سرچ ساده بود ...

اما نشد ...

چون منبع خبری دوم هم اینو فرستاد ...

خبری که قبلا هم بارها منتشر شده بود ...

احتمالا به خاطر ضیق وقت یا شاید کاهلی ناشی از سرچ های فراوانِ قبلی نشد که خودم هم تحقیق کنم ...

به منابع خبری ام اعتماد کردم و خبر رو منتشر کردم با آدرس ... 

بعد که متوجه نادرستی و کهنگی اتفاق شدم؛ دوست نداشتنی ترین کار خبر رو انجام دادم یعنی تکذیب و تصحیح اون ...

و به منابع خبری قبلی هم اطلاع دادم ...

خبر موجود عجیبی هست ...

لحظه ای که متولد میشه می میره ...

خبر عمر نداره اما روح داره ...

نتایج و تأثیرات زیادی داره؛ امید میده یا ناامید میکنه، زخمی میکنه یا التیام می بخشه، راهگشاست یا مشکل سازه ...

مثل هر کار دیگه ای باید مراقب بود ...

سپاس از دوست برای قاصدک ... 

خُب ...

اما برسم به سوالی که براتون تدارک دیدم ... :)

بهترین خبری که دوست دارید امسال بشنوید، چیه ... ؟!

  • ۰۵ فروردين ۹۴ ، ۰۲:۵۱
  • یک خبرنگار ...
سوژه نگار

صرفا جهت اطلاع:
دامنه ir رو بنا به دلایلی تمدید نکردم!
بنابراین و طبق مقررات سامانه‌ ایرنیک،
اسم و دامنه بعد از آزادسازی توسط دیگری راه اندازی شد!
پس soozhenegar.ir دیگه متعلق به من نیست ..

طبقه بندی موضوعی